قرار است نبودنت هر شب لرزه بر اندامم بی اندازد

قرار است نبودنت هر شب لرزه بر اندامم بی اندازد.
قرار است که با وحشت از خواب پَرت شوم و به دنبال آغوشت بگردم،
که هر شب کابوس ببوسم و دست بر جای خالیت بکشم و نباشی.
قرار است و قرار که زمزمه های: 《چیزی نشده، فقط خواب دیدی
و ببین من همینجام 》 را دیگر نشنوم، لمس نکنم، ننوشم و نبوسم.
و قرار است، که گرمایِ حضورت را برای همیشه به دستِ خاطرات بسپارم.
زیباترین تصویر و امن ترین آغوشِ دنیا.
باتوام همیشه گلزار،
خالقِ بی همتایِ این منِ عاشق، آرامشِ محض، عزیزِ دلم، نازنین ترینم،
شهرزادِ قصّه گویِ من بودی، ولی کاش لا به لایِ شیرینیِ داستان هایِ شبانه ات برایم از رفتن،
از فراموشی و تلخیِ قصّه یِ عادت هم گفته بودی.
تا هر شب هزاران بار در تاریکی
با انگشتم روی عکست بر دیوارِ اتاق، با هق هق ننویسم؛ مرا ببخش که قرار است بی تو باز هم نفس بکشم...
دیدگاه ها (۵)

خاطره یک پیراهن خالیست که اندازه ی هیچ کس نمی شود باید آوی...

حیرانِ حیرانند، حرف هایی که قصد دارند از تو بنویسند!... ماتِ...

دردمان این است که می‌بینیم معشوق جلوی چشممان در تصویری که از...

اگر به بچه های کار لبخند بزنیم اگر برای درد دل ها و نارضایت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط