یه شبی زار و پریشان

یه شبی زار وُ پریشان
در میخانه زدم

ز غم هجر وُ فراقش
می سوزد جان وُ تنم

گفتمش باز کن ساقیِ من
منم آن مطرب خوش
که شکسته سازِ دلم....
دیدگاه ها (۵)

سبکبالترین موجوداتی که آفریدیپرندگان نیستندزنان رنجیده اندو ...

چون پرستویی که در پرواز نیست بالِ احساسِ من امشب باز نیست پ...

شاید کسی فصلی شود در قصه ام اما....دیگر ز آب و رنگ عشقاین دا...

خانه گرم است عزیزم! دل تو سرد شدهبی وفا تر شده اما تو بخوان ...

░⃟‌‌‎‎‌قطره قطره اشکهایم میچکد بر دفترمیاد بادا ... ان نگار ...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

امشب از دولت می دفع ملالی کردیماین هم از عمر شبی بود که حالی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط