زیـرِ بـاران بـاشـی و یـک اسـتـکـانِ چـایِ داغ
زیـرِ بـاران بـاشـی و یـک اسـتـکـانِ چـایِ داغ
در کنارش یک نخ سیگار حتما واجب است
داخلِ ذهنم ، تو را ، با خود ، تصور میکنم
این وسط یک آدم بیکار حتما واجب است
پیش خود گفتم چگونه عاشق من میشود
شاخه ای از یک گل بی خار حتماً واجب است
دست من ، در لابه لای ، خرمن موهای او
اندکی ، دلداری بیمار ، حتماً واجب است
گفته بودی میروم ، تا غصه هایت کم شود
شانه هایی با غم بسیار ، حتما واجب است
در کنارش یک نخ سیگار حتما واجب است
داخلِ ذهنم ، تو را ، با خود ، تصور میکنم
این وسط یک آدم بیکار حتما واجب است
پیش خود گفتم چگونه عاشق من میشود
شاخه ای از یک گل بی خار حتماً واجب است
دست من ، در لابه لای ، خرمن موهای او
اندکی ، دلداری بیمار ، حتماً واجب است
گفته بودی میروم ، تا غصه هایت کم شود
شانه هایی با غم بسیار ، حتما واجب است
۱.۳k
۲۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.