چندپارتی
#چندپارتی
افسرjk...
پارت اول
تمام افسر های پرونده به خط جلوی فرماندشون به صورت آماده باش ایستاده بود...فرمانده راه میرفت و داد میزد...جوری که اداره رو روی سرش گذاشته بود...اما حق داشت...افسر ها به حرفش گوش نکردن و نزدیک بود تا فرماندشون توبیخ بشه...سرلشگر این افسر ها کسی نبود جزء افسر jk...
+ اههههه لعنت به این پرونده*پرونده ها رو به دیوار کوبید*
فرمانده هوانگ سلین رو به روی افسر ارشد ...افسر jk ايستاد ...
+ هیچ میدونی امروز چه بلایی سرم آوردی افسر jk...ها؟میدونی؟*توی صورت افسر ارشد غرید* خیر سرت افسر ارشدی...با ندونم کاری هات بقیه رو ته چاه فرستادی ... نزدیک بود بخاطر سرپیچی تو من از کارم اخراج بشم...*عربده* چرا زمانی که بهت بیسیم زدمو گفتم برگرد عقب عمل نکردی...با همون یه سرپیچیت 21 نفر از افراد و سربازانمون رو از دست دادیم...*داد بلند*
الان چه توضیح منطقی داری بهم بدی...
تمام افسر ها میلرزیدن...و نفس نفس میزدن...
+ همتون برید بیرون*بلند*بجز تو جناب جئون!
همه از اتاق خارج شدن...
+ امید وارم توضیح قانعکنندهای برای سرپیچی از دستور مافوقت داشته باشی افسر ارشد...
_فرمانده...یه حسی ته سینه بهم میگفت برو ولی انگار من دیر رسیده بودم...
فرمانده خندهای از سر عصبانیت کرد ...
+ ههه...سینه؟! افسر مااین جاییم تا با احساسمون بجنگیم و با عقل تصمیم بگیریم...*محکم دستشو روی میز کوبید* لعنت بهت افسرjk...
در همون موقع یکی از افسر ها وارد شد...
افسر مین:فرمانده رد آشپز خونه شیشه پزی رو زدیم...لطفا دستور بدید نیرو ها اعضام بشن اونجا....
ادامه دارد....
مایل به حمایت ؟!
نظرت برام مهمه پس کامنت بزار و بگو
افسرjk...
پارت اول
تمام افسر های پرونده به خط جلوی فرماندشون به صورت آماده باش ایستاده بود...فرمانده راه میرفت و داد میزد...جوری که اداره رو روی سرش گذاشته بود...اما حق داشت...افسر ها به حرفش گوش نکردن و نزدیک بود تا فرماندشون توبیخ بشه...سرلشگر این افسر ها کسی نبود جزء افسر jk...
+ اههههه لعنت به این پرونده*پرونده ها رو به دیوار کوبید*
فرمانده هوانگ سلین رو به روی افسر ارشد ...افسر jk ايستاد ...
+ هیچ میدونی امروز چه بلایی سرم آوردی افسر jk...ها؟میدونی؟*توی صورت افسر ارشد غرید* خیر سرت افسر ارشدی...با ندونم کاری هات بقیه رو ته چاه فرستادی ... نزدیک بود بخاطر سرپیچی تو من از کارم اخراج بشم...*عربده* چرا زمانی که بهت بیسیم زدمو گفتم برگرد عقب عمل نکردی...با همون یه سرپیچیت 21 نفر از افراد و سربازانمون رو از دست دادیم...*داد بلند*
الان چه توضیح منطقی داری بهم بدی...
تمام افسر ها میلرزیدن...و نفس نفس میزدن...
+ همتون برید بیرون*بلند*بجز تو جناب جئون!
همه از اتاق خارج شدن...
+ امید وارم توضیح قانعکنندهای برای سرپیچی از دستور مافوقت داشته باشی افسر ارشد...
_فرمانده...یه حسی ته سینه بهم میگفت برو ولی انگار من دیر رسیده بودم...
فرمانده خندهای از سر عصبانیت کرد ...
+ ههه...سینه؟! افسر مااین جاییم تا با احساسمون بجنگیم و با عقل تصمیم بگیریم...*محکم دستشو روی میز کوبید* لعنت بهت افسرjk...
در همون موقع یکی از افسر ها وارد شد...
افسر مین:فرمانده رد آشپز خونه شیشه پزی رو زدیم...لطفا دستور بدید نیرو ها اعضام بشن اونجا....
ادامه دارد....
مایل به حمایت ؟!
نظرت برام مهمه پس کامنت بزار و بگو
- ۲.۹k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط