اسفند که می شود،
اسفند که میشود،
دلم میخواهد تمام روز را در خیابان
قدم بزنم،
بو بکشم، نگاه کنم،
تجربه کنم، بفهمم، بشنوم،
احساس کنم و لبخند بزنم به آدمها.
اسفند، احساس تازگیِ بهار را در آدمی زنده میدارد.
احساس نزدیک شدن
به پایان خوشِ قصههای دشوار را،
احساسِ رسیدنِ یک آغاز شیرین،
یک امیدِ دوباره، یک انقلاب نیکفرجام.
اسفند که میشود،
خیابان لبریز از
خمیازهی بیداریِ درختهاست.
لبریز از شعار ریشههای در خاک مانده که
« ما سبز میشویم » ،
لبریز از سکوت پر هیاهوی بادهایی که
چونان اسبهایی تیز تاز،
خبرهای خوبی با خود آوردند.
اسفند را دوست میدارم،
بسیار بسیار دوست می دارم
چون اسفندی هستم
دلم میخواهد تمام روز را در خیابان
قدم بزنم،
بو بکشم، نگاه کنم،
تجربه کنم، بفهمم، بشنوم،
احساس کنم و لبخند بزنم به آدمها.
اسفند، احساس تازگیِ بهار را در آدمی زنده میدارد.
احساس نزدیک شدن
به پایان خوشِ قصههای دشوار را،
احساسِ رسیدنِ یک آغاز شیرین،
یک امیدِ دوباره، یک انقلاب نیکفرجام.
اسفند که میشود،
خیابان لبریز از
خمیازهی بیداریِ درختهاست.
لبریز از شعار ریشههای در خاک مانده که
« ما سبز میشویم » ،
لبریز از سکوت پر هیاهوی بادهایی که
چونان اسبهایی تیز تاز،
خبرهای خوبی با خود آوردند.
اسفند را دوست میدارم،
بسیار بسیار دوست می دارم
چون اسفندی هستم
۲.۱k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.