خداوندگارا
خداوندگارا!
تو فرسنگها دوری از خاک دوری
تو درد من خاک بر سر چه دانی ؟
جهانی هوس مرده خاموش و بیکس
در این بینفس ناله آسمانی ...
زروز تولد همه هر چه دیدم
همه هر که دیدم تبه بود و جانی
طفولیتم بر جوانی چه بودی
که تا بر کهولت چه باشد جوانی !
روا کن به من شر مرگ سیه را
که خیری ندیدم از این زندگانی!
مگر از پس مرگ – روز قیامت
خلاصم کن زین شب جاودانی!
بمن بد گمانی؟ دریغا ! ندانم
چسام بینمت تا چنانم ندانی؟
نه بالی که پر گیرم آیم به سویت
نه بهر پذیرایی ات آشیانی!
چه بهتر که محروم سازم تو را من
ز دیدار خویش و از این میهمانی
مبادا که حاشا نمائی بخجلت
که پروردگار لتی استخوانی !
تو فرسنگها دوری از خاک دوری
تو درد من خاک بر سر چه دانی ؟
جهانی هوس مرده خاموش و بیکس
در این بینفس ناله آسمانی ...
زروز تولد همه هر چه دیدم
همه هر که دیدم تبه بود و جانی
طفولیتم بر جوانی چه بودی
که تا بر کهولت چه باشد جوانی !
روا کن به من شر مرگ سیه را
که خیری ندیدم از این زندگانی!
مگر از پس مرگ – روز قیامت
خلاصم کن زین شب جاودانی!
بمن بد گمانی؟ دریغا ! ندانم
چسام بینمت تا چنانم ندانی؟
نه بالی که پر گیرم آیم به سویت
نه بهر پذیرایی ات آشیانی!
چه بهتر که محروم سازم تو را من
ز دیدار خویش و از این میهمانی
مبادا که حاشا نمائی بخجلت
که پروردگار لتی استخوانی !
- ۸۹۸
- ۱۳ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط