خداوندگارا

خداوندگارا !

اگر زندگانیست این مرگ ناقص

بمرگ تو ، من مخلص خاک گورم !

دو صد بار میکشتم این زندگی را

اگر میرسیدی به زور تو ، زورم !

کما اینکه این زور را داشتم من

ولی تف بر این قلب صاف و صبورم !

همه ش خنده میزد بصد ناز و نخوت

که من جز حقیقت ز هر چیز دورم !

بپاس همین خصلت احمقانه

کنون اینچنین زارو محکوم و عورم ؟

چه سود از حقیقت که من در وجودش

اسیر خدایان فسق و فجورم ؟

از آن دم که شد آشنا با وجودم

سرشکی نهان در نگاه سرورم

چو روزم ، تبه کن تو ، روز « حقیقت »

که پامال شد زیر پایش غرورم
دیدگاه ها (۱)

خداوندگارا!تو فرسنگها دوری از خاک دوریتو درد من خاک بر سر چه...

خداوندگارا !ز تخت فلک پایه آسمانهادمی سوی این بحر بی آب رو ک...

الا ! ای مهین مالک آسمانهاکجا گیرم آخر سراغت کجایی ؟غلام وفا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط