شبـے از چِک چِکِ باران به گوشِ کاسه فهمیدمکه این سقفِ ترک خورده ، وبالِ خانه خواهد شدغرورم را شکستے راحت و هرگز نفهمیدےکه برجے خسته با پس لرزه اے ویرانه خواهد شد