سناریو سانزو 🗿💔
سناریو سانزو 🗿💔
چقدر حوصله دارم 🤧💔
قدرمو بدونید زود به زود سناریو مینویسم😊🤌
خوب ولش عکس بالا شخصیت اصلی...
هرچی خودتون دوست داشتین تصور کنید😊💕(به دلیل گشادی زیاد)
خوب بریم برای سناریو ^^
شنا عوض بونتن هستین👍
...................................................
ویو ات
نشسته ام به در نگاه میکنم حوصله ام آه میکشد
ات:حوصلم سر رفته
کوکونوی:خو به من چه
کاکاچو: برو ببین مایکی ماموریت نداره بده بهت
ریندو:نه بیا بریم....
ات:گمشو من با تو هیجا نمیام اختاپوس
ران:جرررررر آخ دلمممممممم
ریندو بد رید بهت جرررررر
ریندو:خفه...
با چیه من مشکل داری؟
ات:هیچی به خدا فقط دارم تلافی اون دفعه که منو بردی بار برام نوشیدنی نخریدی رو میکنم
ران:ریندو کثافت کی رفتین بار
بیا با من بریم لیدی
ات:اگر مایکی ماموریت نداشت چرا که نه
ران:هی هی منتظرم
کوکونوی:برو دیگه نبینمت
ات:تو خفه مارمولک پول دوست
ران و ریندو:جرررررر بد رید بهت
تاکئومی:خفه خون بگیرید میخواییم بخوابیممممممم*عربده
کاکاچو:گلوتو جر دادی
رفتم پیش مایکی ولی از شانس خوبم سانزو هم اونجا بود لعنتی هر وقت پیششم قلبم تند تند میزنه
ات:مایکی برام ماموریت نداری
مایکی:نه ندارم..
کارم تموم شد میتونی بری سانزو
سانزو:باش
بیا بریم ات
ات:بریم
لعنتی لعنتی قلبم داره میاد تو دهنم
دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
ات:سانزو شب بیا پشت بوم
سانزو:برای چی؟
ات:بیا میفهمی
سانزو:هعیب...
اوک
ات:هوراااااااااا
رفتم پیش ران گفتم فردا بریم اونم قبول کرد رفتم حموم آماده شدم رفتم پشت بوم منتظر سانزو بودم
سانزو:هوا سرده
ات:نه هوا خوبه
سانزو:برای چی گفتی بیام اینجا؟
ات:ام..چیزه..من دوست دارم سانزو
و ات لبو رو رد کرد🤣
سانزو:منم دوست دارم فکر نمیکردم دوستم داشته باشی..
اصلا ران و ریندو این دو بشر دو دید نمیزدن فیلم نمیگرفتن🤣💔
سانزو روی دخترک خیمه زد و وحشیانه لب های دختر رو مک میزن انگار که سال ها بود تشنه لب دخترک بود...
ران:خاک تو سرمون سانزو هم از سینگلی در اومد ما موندیم
ریندو:هاهاهاهاها ازشون آتو دارمممممممم
ران:🗿💢
وشما با سانزو و اعضای بونتن به خوبیو خوشی زندگی کردین
پایان
چقدر حوصله دارم 🤧💔
قدرمو بدونید زود به زود سناریو مینویسم😊🤌
خوب ولش عکس بالا شخصیت اصلی...
هرچی خودتون دوست داشتین تصور کنید😊💕(به دلیل گشادی زیاد)
خوب بریم برای سناریو ^^
شنا عوض بونتن هستین👍
...................................................
ویو ات
نشسته ام به در نگاه میکنم حوصله ام آه میکشد
ات:حوصلم سر رفته
کوکونوی:خو به من چه
کاکاچو: برو ببین مایکی ماموریت نداره بده بهت
ریندو:نه بیا بریم....
ات:گمشو من با تو هیجا نمیام اختاپوس
ران:جرررررر آخ دلمممممممم
ریندو بد رید بهت جرررررر
ریندو:خفه...
با چیه من مشکل داری؟
ات:هیچی به خدا فقط دارم تلافی اون دفعه که منو بردی بار برام نوشیدنی نخریدی رو میکنم
ران:ریندو کثافت کی رفتین بار
بیا با من بریم لیدی
ات:اگر مایکی ماموریت نداشت چرا که نه
ران:هی هی منتظرم
کوکونوی:برو دیگه نبینمت
ات:تو خفه مارمولک پول دوست
ران و ریندو:جرررررر بد رید بهت
تاکئومی:خفه خون بگیرید میخواییم بخوابیممممممم*عربده
کاکاچو:گلوتو جر دادی
رفتم پیش مایکی ولی از شانس خوبم سانزو هم اونجا بود لعنتی هر وقت پیششم قلبم تند تند میزنه
ات:مایکی برام ماموریت نداری
مایکی:نه ندارم..
کارم تموم شد میتونی بری سانزو
سانزو:باش
بیا بریم ات
ات:بریم
لعنتی لعنتی قلبم داره میاد تو دهنم
دیگه نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
ات:سانزو شب بیا پشت بوم
سانزو:برای چی؟
ات:بیا میفهمی
سانزو:هعیب...
اوک
ات:هوراااااااااا
رفتم پیش ران گفتم فردا بریم اونم قبول کرد رفتم حموم آماده شدم رفتم پشت بوم منتظر سانزو بودم
سانزو:هوا سرده
ات:نه هوا خوبه
سانزو:برای چی گفتی بیام اینجا؟
ات:ام..چیزه..من دوست دارم سانزو
و ات لبو رو رد کرد🤣
سانزو:منم دوست دارم فکر نمیکردم دوستم داشته باشی..
اصلا ران و ریندو این دو بشر دو دید نمیزدن فیلم نمیگرفتن🤣💔
سانزو روی دخترک خیمه زد و وحشیانه لب های دختر رو مک میزن انگار که سال ها بود تشنه لب دخترک بود...
ران:خاک تو سرمون سانزو هم از سینگلی در اومد ما موندیم
ریندو:هاهاهاهاها ازشون آتو دارمممممممم
ران:🗿💢
وشما با سانزو و اعضای بونتن به خوبیو خوشی زندگی کردین
پایان
۴.۴k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.