تو که رفتی دل من تابنیاورد و شکست

......
تو که رفتی دل من تاب_نیاورد و شکست
کمرم خم شد و از فرط_غم و درد شکست

تو که رفتی همه بر زخم_دلم نیش زدند
قامت سرو دلم مثل گل زرد شکست

بعد تو دست کسی را تن من لمس نکرد
همه شب اشک شدم ، بغض دل مرد شکست

شب_تنهایی من ماند پس ازخنده ی صبح
در سکوت سحری عاشق_شبگرد شکست

گم شدی بین نگاهم دم دلتنگ_غروب
در ردیف غـزلـم واژه ی برگرد شکست....
دیدگاه ها (۵)

.....طاقت ندارم از نگاهت دور باشمیا پیش هم باشیم و من مجبور ...

.....هرچه با تنهایی من آشنا تر می شویدیرتر سر میزنی و بی وفا...

.....شهنوازی کن نگارا، ساز میخواهم چکار؟من که ایمان داشتم اع...

.....من حسادت می‌کنم حتی به تنها بودنتمن به فردِ روبه‌رویی، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط