وقتی سعی در نوشتن از عشق کردم
وقتی سعی در نوشتن از عشق کردم
چه دردی را تاب آوردم
سنگینی تمامی دریا را
بر پشت خود احساس کردم
آن سنگینی که تنها
غرق شدگان قرن ها
در اعماق احساسش می کنن ومیدانند
کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد.
عقل محتاط است ترسان و لرزان گام بر میدارد.
با خودش می گوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.»
اما مگر عشق این طور است؟
تنها چیزی که عشق میگوید این است:
«خودت را رها کن،بگذار برود !»
عقل به آسانی خراب نمیشود.
عشق اما خودش را ویران میکند.
گنجها و خزانهها هم در میان
ویرانهها یافت می شود،
پس هر چه هست در دل خراب است هیچوقت با عشق بازی نکنید...!
عشق قداست دارد....❤🌹
چه دردی را تاب آوردم
سنگینی تمامی دریا را
بر پشت خود احساس کردم
آن سنگینی که تنها
غرق شدگان قرن ها
در اعماق احساسش می کنن ومیدانند
کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد.
عقل محتاط است ترسان و لرزان گام بر میدارد.
با خودش می گوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.»
اما مگر عشق این طور است؟
تنها چیزی که عشق میگوید این است:
«خودت را رها کن،بگذار برود !»
عقل به آسانی خراب نمیشود.
عشق اما خودش را ویران میکند.
گنجها و خزانهها هم در میان
ویرانهها یافت می شود،
پس هر چه هست در دل خراب است هیچوقت با عشق بازی نکنید...!
عشق قداست دارد....❤🌹
۱۴۱
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.