سر سفره ی عقد آروم تو گوشم گفت : میدونی من فردا شهید میشم
سر سفره ی عقد آروم تو گوشم گفت : میدونی من فردا شهید میشم…؟
خندیدم و گفتم ...از کجا میدونی…!
نکنه علم غیب داری... !؟"
گفت: آره…دیشب... مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو تو خواب دیدم..
ازدواجمو بهم تبریک گفت...بعدشم بهم وعده ی شهادت داد...
بغض کردم و گفتم : "پس من چی ...؟! میخوای تنهام بزاری بری ...؟!
نبود شرط وفا بری منو نبری... تو که میدونی فردا قراره شهید شی...پس چرا نشستی پا سفره عقد...
چرا منوبه عقد خودت درمیاری...؟ دستمو فشرد... لبخندی زد و گفت :
آخه شنیدم… شهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه... میخوام توی اون دنیا جزء شفاعت شده هام باشی...
میخوام مجلس عروسی واقعی رو اونجا برات بگیرم...
#شهید_مدافع_حرم_هادی_ابراهیمی #مذهبی_ها_عاشقترند
خندیدم و گفتم ...از کجا میدونی…!
نکنه علم غیب داری... !؟"
گفت: آره…دیشب... مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو تو خواب دیدم..
ازدواجمو بهم تبریک گفت...بعدشم بهم وعده ی شهادت داد...
بغض کردم و گفتم : "پس من چی ...؟! میخوای تنهام بزاری بری ...؟!
نبود شرط وفا بری منو نبری... تو که میدونی فردا قراره شهید شی...پس چرا نشستی پا سفره عقد...
چرا منوبه عقد خودت درمیاری...؟ دستمو فشرد... لبخندی زد و گفت :
آخه شنیدم… شهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه... میخوام توی اون دنیا جزء شفاعت شده هام باشی...
میخوام مجلس عروسی واقعی رو اونجا برات بگیرم...
#شهید_مدافع_حرم_هادی_ابراهیمی #مذهبی_ها_عاشقترند
۳.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.