حقیقت را میدانم

حقیقت را میدانم
حقیقت های دیگر را فراموش کن
نه به جنگی نیاز است نه به جدالی
نگاه کن غروب سر رسیده است
چیزی به شب نمانده
برای چه می جنگیم
شاعران
عاشقان
حاکمان
باد دیگر آرام گرفته است
زمین نمدار است از شبنم
توفان ستاره ها رو به آرامی است
دیری نمی رسد
پلک برهم میگذاریم در زیر خاک
مایی که بر روی آن
خواب را برای همدیگر حرام کرده ایم
#مارینا_تسوتایوا
دیدگاه ها (۲)

شازده کوچولو گفت:شاید باورت نشه!گل با تعجب پرسید: چیو؟شازده ...

می خواهم از تو بنویسمبا نامت تکیه گاهی بسازمبرای پرچین های ش...

‌رقص ڪن در عشــــق جانم ...اے حریف مهـــربان... #مولانا

،در میان من و تو فاصله هاستگاه می اندیشم،- می توانی تو به لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط