ددی سکسی من پارت ۸.
ددی سکسی من پارت ۸.
یهو بین زمین و هوا متوقف شدم.با ترس چشام رو باز کردم. جیمین رو دیدم که منو بغل کرده بود.
+دختر اون بالا چیکار میکردی؟
-من...چیزه....
صب کن ببینم جیمین به کجا زل زده؟ رد نگاهش رو گرفتم و به سینه هام رسیدم.جیییغغغغغغ اصلا حواسم نبود چی پوشیدم.سریع از بغل جیمین پریدم پایین.
+ممنون که نجاتم دادی.ببخشید من باید برم.
با سرعت نور(آقا نور هم نباشه کم از نور نبود)خودم به اتاقم رسوندم.من چرا کلا در حال گاف دادن ب سر میبرم.پوووف
جیمین:
وای پسر چه سینه های درشتی داشت.اههههه جیمین تو ک انقدر منحرف نبودی.اصلا اون بالا چیکار میکرد؟ با دیدن شکلات های بالای یخچال نزدیک بود از خنده غش کنم.طبق معمول جانگکوک شکلات هاش رو بالای یخچال قایم کرده.شکلات ها رو پایین آوردم و یه بشقاب آوردم تا بزارمشون اونجا.ولی یه لحظه ام از فکر اندام سکسی رینا بیرون نمیومدم.اههه اصلا من واس چی برگشتم؟ آها گوشیم رو جا گذاشتم.گوشیم و برداشتم و از خونه اومدم بیرون.
رینا:
وقتی مطمئن شدم جیمین رفته اومدم بیرون.پوووف هیچ لباس دیگ عم نداشتم.با دیدن شکلات های روی میز دندونم تیز شد.جوووونززززز شکلااات.
نیم مین بعد:
مشغول خوردن کیمچی بودم که گوشیم زنگ خورد:
-بله؟
+سلام رینا منم جیمین
-آره شناختم
+رینا من ممکنه امشب دیر بیام خونه تو بخواب
-باشه ممنون ک اطلاع دادی
+بای
-بای
خبببب جیمین خان دیر میرسه.من چیکار کنم؟آها برم اتاقش رو نگاه کنم.
نزدیک یه ساعت توی اتاق جیمین بودم.ویییی ننه چ چیز های باحالی داشت.نگاه به ساعت کردم.اووووف ساعت ۱ نصف شب بود.خمیازه ای کشیدم.حال نداشتم برم اتاق خودم.جیمینم که تا الان نیومده پس کلا امشب نمیاد.یکم چرت بزنم بعد میرم اتاق خودم میخوابم.توی این فکر ها بودم که آروم چشم هام گرم شد...
یهو بین زمین و هوا متوقف شدم.با ترس چشام رو باز کردم. جیمین رو دیدم که منو بغل کرده بود.
+دختر اون بالا چیکار میکردی؟
-من...چیزه....
صب کن ببینم جیمین به کجا زل زده؟ رد نگاهش رو گرفتم و به سینه هام رسیدم.جیییغغغغغغ اصلا حواسم نبود چی پوشیدم.سریع از بغل جیمین پریدم پایین.
+ممنون که نجاتم دادی.ببخشید من باید برم.
با سرعت نور(آقا نور هم نباشه کم از نور نبود)خودم به اتاقم رسوندم.من چرا کلا در حال گاف دادن ب سر میبرم.پوووف
جیمین:
وای پسر چه سینه های درشتی داشت.اههههه جیمین تو ک انقدر منحرف نبودی.اصلا اون بالا چیکار میکرد؟ با دیدن شکلات های بالای یخچال نزدیک بود از خنده غش کنم.طبق معمول جانگکوک شکلات هاش رو بالای یخچال قایم کرده.شکلات ها رو پایین آوردم و یه بشقاب آوردم تا بزارمشون اونجا.ولی یه لحظه ام از فکر اندام سکسی رینا بیرون نمیومدم.اههه اصلا من واس چی برگشتم؟ آها گوشیم رو جا گذاشتم.گوشیم و برداشتم و از خونه اومدم بیرون.
رینا:
وقتی مطمئن شدم جیمین رفته اومدم بیرون.پوووف هیچ لباس دیگ عم نداشتم.با دیدن شکلات های روی میز دندونم تیز شد.جوووونززززز شکلااات.
نیم مین بعد:
مشغول خوردن کیمچی بودم که گوشیم زنگ خورد:
-بله؟
+سلام رینا منم جیمین
-آره شناختم
+رینا من ممکنه امشب دیر بیام خونه تو بخواب
-باشه ممنون ک اطلاع دادی
+بای
-بای
خبببب جیمین خان دیر میرسه.من چیکار کنم؟آها برم اتاقش رو نگاه کنم.
نزدیک یه ساعت توی اتاق جیمین بودم.ویییی ننه چ چیز های باحالی داشت.نگاه به ساعت کردم.اووووف ساعت ۱ نصف شب بود.خمیازه ای کشیدم.حال نداشتم برم اتاق خودم.جیمینم که تا الان نیومده پس کلا امشب نمیاد.یکم چرت بزنم بعد میرم اتاق خودم میخوابم.توی این فکر ها بودم که آروم چشم هام گرم شد...
۲۷.۹k
۰۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.