اوای عشق پارت 28
پارت 28 اوای عشق
#کوک
هم خندم گرفته بود هم عصبی بودم چهرش با اون موهای اشفتش رو که نگو😂حیف موهاش رو براش رنگ کردن موهای خودش خوشکل بود تو همین فکرا بودم که رکسانا صدام زد
-یااااا سونبه نیم میشه بری بیرون
+اگه جرئت داری یه بار دیگه بهم بگو سونبه من کی سونبه توام من..من
-من چی سونبه
+خب خب من هیچی ولشش کن
-باشه(با خنده)😂
رفتم بیرون تا لباس هاش رو عوض کنه خیلی میترسیدم که بفهمن من کیم به کلا پرستار ها پول دادم که ننگن من اینجوری شدم خدا رو شکر زود کارش تموم شد اومد بیرون هه من چرراااااا شورتک براش خریدم فازم چی بود خدایی یه شرتک لی و یه هودی طوسی و کلاه و ماسک و عینک همه رو براش خریدم بجز کفش هاش که همه مغازه ها بسته بود بخاطر همینم کفش خودم رو دادم بهش براش بزرگ بود پاهاش شماره 37 بود فک کنم وایی 45 و 37 کجا😂 کنارم ایستاده و گفت
-سونبه نیم
+ارزوی مرگ داری
-او یس من از مرگ هیچ ترسی ندارم والا😐
+پس میخوای به روش خودم بکشمت
-اره امادم سونبههه
+باش بزار بریم تو ماشین بهت میفهمونم چی به چیه
#یونجون
نمیدونم چرا بعد از این که از خونه رکسانا اینا برگشتم دلم شور میزنه اه خدا لنتش کنه دودلی رو کنار گذاشتم و بهش زنگ زدم یه بوق خورد دو بوق سه بوق و بلخره برش داشت
-الو بفرماید شما
+امم خب رکسانا منم یونجون
-او سلام یونجون
+سلام رکسانا خوبی چیزیت نشده
-امم...چرا ولی وقتی دیدمت بهت میگم
+چی کجا کی بهم بگو
-بعدا بهت زنگ میزنم فعلا بای
وقتی قطعش کرد یه جیغ کشیدم از روی خوشحالی که بچه ها از اتاق هاشون اومدن بیرون یکی ماسکت زده بود یکی داشت ارایش میکرد یه بساطی بود
+سوبین:عوضیییییییییی چرا اینجوری کردی بیشرف
-یاااااا گه نخور دوست دارممممممم واییییی خیلی خوشحالم بلخره رکسانا رو از نزدیک میبینم 😑😂 ..
+باشه بابا فک کردم چیز مهمی شده اه
#رکسانا
عمدا وقتی یونجون زنگ زد اینجوری حرف زدم چون خیلی عصبی بودم میخواستم خودم رو خالی کنم و کردم حرصش رو در اوردم همین بسه😏
+مرسی سونبه برای اینکه تا خونه همراهیم کردین
-فک میکنی به همین راحتی ولت میکنم نههه اشتباه کردی سند تو تازه دست منه
+پیف خوب چیکار میکنی
از کارش تعجب کردم لباش رو لبام داشت همین جوری میبوسدم که منم خود به خود همراهیش کردم نمیدونم چرا........
اینم پارت 28 اوای عشق لایک و کامنت یادتون نره💜🔮
#کوک
هم خندم گرفته بود هم عصبی بودم چهرش با اون موهای اشفتش رو که نگو😂حیف موهاش رو براش رنگ کردن موهای خودش خوشکل بود تو همین فکرا بودم که رکسانا صدام زد
-یااااا سونبه نیم میشه بری بیرون
+اگه جرئت داری یه بار دیگه بهم بگو سونبه من کی سونبه توام من..من
-من چی سونبه
+خب خب من هیچی ولشش کن
-باشه(با خنده)😂
رفتم بیرون تا لباس هاش رو عوض کنه خیلی میترسیدم که بفهمن من کیم به کلا پرستار ها پول دادم که ننگن من اینجوری شدم خدا رو شکر زود کارش تموم شد اومد بیرون هه من چرراااااا شورتک براش خریدم فازم چی بود خدایی یه شرتک لی و یه هودی طوسی و کلاه و ماسک و عینک همه رو براش خریدم بجز کفش هاش که همه مغازه ها بسته بود بخاطر همینم کفش خودم رو دادم بهش براش بزرگ بود پاهاش شماره 37 بود فک کنم وایی 45 و 37 کجا😂 کنارم ایستاده و گفت
-سونبه نیم
+ارزوی مرگ داری
-او یس من از مرگ هیچ ترسی ندارم والا😐
+پس میخوای به روش خودم بکشمت
-اره امادم سونبههه
+باش بزار بریم تو ماشین بهت میفهمونم چی به چیه
#یونجون
نمیدونم چرا بعد از این که از خونه رکسانا اینا برگشتم دلم شور میزنه اه خدا لنتش کنه دودلی رو کنار گذاشتم و بهش زنگ زدم یه بوق خورد دو بوق سه بوق و بلخره برش داشت
-الو بفرماید شما
+امم خب رکسانا منم یونجون
-او سلام یونجون
+سلام رکسانا خوبی چیزیت نشده
-امم...چرا ولی وقتی دیدمت بهت میگم
+چی کجا کی بهم بگو
-بعدا بهت زنگ میزنم فعلا بای
وقتی قطعش کرد یه جیغ کشیدم از روی خوشحالی که بچه ها از اتاق هاشون اومدن بیرون یکی ماسکت زده بود یکی داشت ارایش میکرد یه بساطی بود
+سوبین:عوضیییییییییی چرا اینجوری کردی بیشرف
-یاااااا گه نخور دوست دارممممممم واییییی خیلی خوشحالم بلخره رکسانا رو از نزدیک میبینم 😑😂 ..
+باشه بابا فک کردم چیز مهمی شده اه
#رکسانا
عمدا وقتی یونجون زنگ زد اینجوری حرف زدم چون خیلی عصبی بودم میخواستم خودم رو خالی کنم و کردم حرصش رو در اوردم همین بسه😏
+مرسی سونبه برای اینکه تا خونه همراهیم کردین
-فک میکنی به همین راحتی ولت میکنم نههه اشتباه کردی سند تو تازه دست منه
+پیف خوب چیکار میکنی
از کارش تعجب کردم لباش رو لبام داشت همین جوری میبوسدم که منم خود به خود همراهیش کردم نمیدونم چرا........
اینم پارت 28 اوای عشق لایک و کامنت یادتون نره💜🔮
۲۹.۰k
۰۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.