مادر سلام

مادر سلام
مادر سلام، مادر شرمنده ات هستم میدانی چرا؟ برای اینکه امروز دیگر امیدی از آوردن نان نیست تا با لبخند نگاهت کنم. مادر، وقتی صبح زود بلند شدم تا دم دروازه حمام، کفش ها را بزنم بزنم، مرا نگذاشتند و هزار نا سزا ارزانی ام کردند، مادر، مرا یتیم و بی پدر خواندند و با سیلی بدرقه ام کردند. مادر، شب دست و پایم بشدت درد میکشید، زیرا روز قبل در زمین نمناک از بام تا شام در انتظار حاجی همسایه، وکیل گذر، قومندان کوچه بالایی نشستم تا کفش های شانرا رنگ بزنم و پول نان را در بیارم .
دیدگاه ها (۱۵)

می‌گذشت از کوچه ما دوره‌گرد/ داد می‌زد کهنه قالی می‌خرم دست ...

میشه پرنده باشی اما رها نباشی میشه دلت بگیره اسیر غصه ها شی ...

گفتگوی مداد و پاکن مداد : متاسفم پاك کن : چرا ؟ تو هیچ کار ...

تصویری از یک رقاص دوره قاجار که در عروسی های شهزاده ها ، بسا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط