تک پارتی درخواستی یونمین (پارت۴)
تک پارتی درخواستی یونمین (پارت۴)
یونگی جیمین رو میخواست اروم کنه ولی قبل از اینکه
یونگی چیزی بگه جیمین از هوش رفت
بیمارستان :
از زبان سوهو :
جیمین رو با کمک یونگی بردیم بیمارستان
نمیدونم چرا یونگی همش گریه میکنه
تو که اونو همش اذیت میکردی چرا الان داری براش گریه میکنی
تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم ببینم چشه
×هی یونگی ....
از زبان یونگی
خیلی نگران جیمین بودم م..ممممن دوستش داشتم تمام این کارام برای اذیت کردنش نبود
تو این فکرا بودم که سوهو صدام زد
اروم سرم رو با چشای گریونم بالا بردم
_ هوم چیه ؟؟
× گریه نکن
_ممنونم بابت راه حلت
×اصلا تو چرا داری گریه میکنی دوست من مرده توکه همش داشتی اذیتش میکردی
_ چرا شماها اینجورین ؟
× چه جوری
_اینکه نمیفهمین منم ادمم منم دل دارم خب ناراحتم عشقمو از دست دادم
×هنوز که نمرده تازش.......چی گفتی ؟
_ها ؟
×تو گفتی .... عشقم
_چی
×تو عاشق جیمین شدییییی.....
کارگردان : کات سوهو ان چه وضشه چرا اینجوری میگین راستی شوگا تو نباید بگی عاشقش شدی باید میگفتی ...... وایستا ببینم موضوع چی بود
دستیار کارگردان : اقا ( اشاره به کار گردان ) نمایش نامه این نبود !
کارگردان : چی بود
دستیار کار گردان : باید یونگی به سوهو میگفت از جیمین متنفرم که .........
هنوز حرف دستیار تموم نشده بود که یونگی گفت
یونگی : ببخشید کار گردان ولی من نمیتونم دروغ بگم
کارگردان : دروغ چی شما نقشتو اشتباه بازی کرده
یونگی : من اشتباه بازی نکردم من نمیتونم این نقشو ادامه بدم چون من واقعا عاشقشم
کارگردان : اقای مین یونگی شما الان داخل این سریال نیستی چرا جو برت میداره اصلا عاشق کیی
یونگی : من عاشقشم عاشق همون جیمینی که سال هاس منتطر بودم تو نمایشش بازی کنم و الان همون موقع است و نمیخوام از دستش بدم
کار گردان : ها
یونگی : من ۸ سال پیش جیمین رو توی یکی از فیلما دیدم و عاشقش شدم و از اون موقع تمام تلاشمو کردم که بازیگر شم و بهش برسم
کارگردان : هه داستانه خوبی بود اقای مین برگرد سر نقشت
هیشکی باور نمیکرد که یونگی به خاطر جیمین این همه راه سخت تیرو طی کرده باشه
ولی این حقیقت داشت که یونگی برای جیمین ۸ سال رشته ی بازیگری خونده
یونگی با تمام عشقی که به جیمین داشت جیمین رو صدا زد
یونگی جیمین رو میخواست اروم کنه ولی قبل از اینکه
یونگی چیزی بگه جیمین از هوش رفت
بیمارستان :
از زبان سوهو :
جیمین رو با کمک یونگی بردیم بیمارستان
نمیدونم چرا یونگی همش گریه میکنه
تو که اونو همش اذیت میکردی چرا الان داری براش گریه میکنی
تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم ببینم چشه
×هی یونگی ....
از زبان یونگی
خیلی نگران جیمین بودم م..ممممن دوستش داشتم تمام این کارام برای اذیت کردنش نبود
تو این فکرا بودم که سوهو صدام زد
اروم سرم رو با چشای گریونم بالا بردم
_ هوم چیه ؟؟
× گریه نکن
_ممنونم بابت راه حلت
×اصلا تو چرا داری گریه میکنی دوست من مرده توکه همش داشتی اذیتش میکردی
_ چرا شماها اینجورین ؟
× چه جوری
_اینکه نمیفهمین منم ادمم منم دل دارم خب ناراحتم عشقمو از دست دادم
×هنوز که نمرده تازش.......چی گفتی ؟
_ها ؟
×تو گفتی .... عشقم
_چی
×تو عاشق جیمین شدییییی.....
کارگردان : کات سوهو ان چه وضشه چرا اینجوری میگین راستی شوگا تو نباید بگی عاشقش شدی باید میگفتی ...... وایستا ببینم موضوع چی بود
دستیار کارگردان : اقا ( اشاره به کار گردان ) نمایش نامه این نبود !
کارگردان : چی بود
دستیار کار گردان : باید یونگی به سوهو میگفت از جیمین متنفرم که .........
هنوز حرف دستیار تموم نشده بود که یونگی گفت
یونگی : ببخشید کار گردان ولی من نمیتونم دروغ بگم
کارگردان : دروغ چی شما نقشتو اشتباه بازی کرده
یونگی : من اشتباه بازی نکردم من نمیتونم این نقشو ادامه بدم چون من واقعا عاشقشم
کارگردان : اقای مین یونگی شما الان داخل این سریال نیستی چرا جو برت میداره اصلا عاشق کیی
یونگی : من عاشقشم عاشق همون جیمینی که سال هاس منتطر بودم تو نمایشش بازی کنم و الان همون موقع است و نمیخوام از دستش بدم
کار گردان : ها
یونگی : من ۸ سال پیش جیمین رو توی یکی از فیلما دیدم و عاشقش شدم و از اون موقع تمام تلاشمو کردم که بازیگر شم و بهش برسم
کارگردان : هه داستانه خوبی بود اقای مین برگرد سر نقشت
هیشکی باور نمیکرد که یونگی به خاطر جیمین این همه راه سخت تیرو طی کرده باشه
ولی این حقیقت داشت که یونگی برای جیمین ۸ سال رشته ی بازیگری خونده
یونگی با تمام عشقی که به جیمین داشت جیمین رو صدا زد
۴.۳k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.