شاهنامه اسفندیار هفت خوان اسفندیار ۹۳ خوان سوم
#شاهنامه #اسفندیار #هفت_خوان_اسفندیار #۹۳ #خوان_سوم
( #کشتن اژدها
سپس اسفندیار دستور داد تا گرگسار را نزد او آوردند و سه جام می به او دادند و خوان بعد را پرسیدند و او گفت : اژدهایی دژم نزدت میآید که از دهانش آتش بیرون میآید و مانند کوه خارا است اگر برگردی بهتر است . اسفندیار گفت : خواهی دید که اژدها از تیغ من رهایی نمییابد . پس دستور داد تا یک گردون چوبی ساختند و تیغهایی در آن قرار دارند و صندوقی نیز خواستند تا اسفندیار در آن قرار گیرد و دو اسب هم در جلو قرار داشت . وقتی هوا تاریک شد به راه افتادند و وقتی خورشید سر زد دوباره از سپاه جدا شد و سپاه را به پشوتن سپرد. اژدها وقتی صدای گردون و اسبها را شنید جلو آمد و دهانش را باز کرد و گردون و اسبها را فروبرد و تیغها به کامش فرورفتند پس اسفندیار از صندوق درآمد و با شمشیر به مغزش کوبید بهطوریکه اژدها دود زهرآگینی از سرش بلند شد و اسفندیار از آن دود بیهوش شد . وقتی پشوتن و لشکریان رسیدند از دیدن این صحنه ترسیدند و ناله سردادند و فکر کردند که اسفندیار مرده است . پشوتن گلاب بر سرش ریخت و اسفندیار چشم باز کرد و به لشکریان گفت : زخمی نیستم ، از دود زهرآگین او بیهوش شدم . پس سروتن شست و به سپاس خدا پرداخت .
@hakimtoosi
@simorq_e_toos
( #کشتن اژدها
سپس اسفندیار دستور داد تا گرگسار را نزد او آوردند و سه جام می به او دادند و خوان بعد را پرسیدند و او گفت : اژدهایی دژم نزدت میآید که از دهانش آتش بیرون میآید و مانند کوه خارا است اگر برگردی بهتر است . اسفندیار گفت : خواهی دید که اژدها از تیغ من رهایی نمییابد . پس دستور داد تا یک گردون چوبی ساختند و تیغهایی در آن قرار دارند و صندوقی نیز خواستند تا اسفندیار در آن قرار گیرد و دو اسب هم در جلو قرار داشت . وقتی هوا تاریک شد به راه افتادند و وقتی خورشید سر زد دوباره از سپاه جدا شد و سپاه را به پشوتن سپرد. اژدها وقتی صدای گردون و اسبها را شنید جلو آمد و دهانش را باز کرد و گردون و اسبها را فروبرد و تیغها به کامش فرورفتند پس اسفندیار از صندوق درآمد و با شمشیر به مغزش کوبید بهطوریکه اژدها دود زهرآگینی از سرش بلند شد و اسفندیار از آن دود بیهوش شد . وقتی پشوتن و لشکریان رسیدند از دیدن این صحنه ترسیدند و ناله سردادند و فکر کردند که اسفندیار مرده است . پشوتن گلاب بر سرش ریخت و اسفندیار چشم باز کرد و به لشکریان گفت : زخمی نیستم ، از دود زهرآگین او بیهوش شدم . پس سروتن شست و به سپاس خدا پرداخت .
@hakimtoosi
@simorq_e_toos
۱۲.۴k
۱۲ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.