رویای بزرگ
رویای بزرگ
#part7
از خواب بیدار شدم و عکسای دیروز رو تو پیجم گذاشتم
کلی پیام بهم داده بودن و تبریک گفته بودن بین پیاما یک پیوی بود که به نظر میومد پیام تبریک نداده باشه پیامشو باز کردم.
به زبان کره ای پیام داده
(راستش من چون به کره علاقه دارم حدود یک و نیم سال پیش کلاس آموزش زبان کره ای رفتم و الان زبان کره ای رو خیلی خوب یاد گرفتم)
پیجش ناشناس بود اما گفته یک ایدل خیلی معروفه و از دنس های من خوشش اومده و از صدام هم تعریف کرد
بهم گفت منو به کمپانی معرفی کرده و اکه کمپانی هم با نظر اون موافق باشه دو تا سه روز دیگه خودش بهم پیام میده تا از ایران برم...
ارزش اسمشو پرسیدم اما اون گفت نمیتونه فعلا بگه اما اگه کمپانی موافق باشه خودشو معرفی میکنه
من زیاد حس خوبی نداشتم ولی خب حتی اگه هم سرکاری باشه اتفاق خاصی نمیوفته پس فعلا بهش اعتماد میکنم
چند روز گذشت و من منتظر بودم که پیام بده اما چیزی نمیگفت
یک روز وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم یکی اومده خونمون
فوراً دست و صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
با دیدن رستا خیلی خوشحال شدم رفتم و بغلش کردم
رستا نشست و کلی با هم صحبت کردیم ماجرای آیدل رو براش تعریف کردم رستا بهم گفت که بهش چیزی نگم تا وقتی خودش پیام بده...
#part7
از خواب بیدار شدم و عکسای دیروز رو تو پیجم گذاشتم
کلی پیام بهم داده بودن و تبریک گفته بودن بین پیاما یک پیوی بود که به نظر میومد پیام تبریک نداده باشه پیامشو باز کردم.
به زبان کره ای پیام داده
(راستش من چون به کره علاقه دارم حدود یک و نیم سال پیش کلاس آموزش زبان کره ای رفتم و الان زبان کره ای رو خیلی خوب یاد گرفتم)
پیجش ناشناس بود اما گفته یک ایدل خیلی معروفه و از دنس های من خوشش اومده و از صدام هم تعریف کرد
بهم گفت منو به کمپانی معرفی کرده و اکه کمپانی هم با نظر اون موافق باشه دو تا سه روز دیگه خودش بهم پیام میده تا از ایران برم...
ارزش اسمشو پرسیدم اما اون گفت نمیتونه فعلا بگه اما اگه کمپانی موافق باشه خودشو معرفی میکنه
من زیاد حس خوبی نداشتم ولی خب حتی اگه هم سرکاری باشه اتفاق خاصی نمیوفته پس فعلا بهش اعتماد میکنم
چند روز گذشت و من منتظر بودم که پیام بده اما چیزی نمیگفت
یک روز وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم یکی اومده خونمون
فوراً دست و صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
با دیدن رستا خیلی خوشحال شدم رفتم و بغلش کردم
رستا نشست و کلی با هم صحبت کردیم ماجرای آیدل رو براش تعریف کردم رستا بهم گفت که بهش چیزی نگم تا وقتی خودش پیام بده...
۳.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.