به قدری ساکتم حالا

به قدری ساکتم حالا ؛
که انگاری ؛
درونم حکم ؛ آتش‌ بس ،
و حالِ چشم‌هایم خوب و آرام است .
به قدری ساکتم انگار ؛
میان شهر قلبم صد هزاران مُرده دارد شعر می‌گوید !
ببین ! من ساکتم ، این بغض و این آشوب ، از من نیست ...
دلم تنگ است ؟ - اصلا نیست !
کسی را دوست می‌دارم ؟ - نمی‌دارم !
رها ، آرام و معمولی ؛ شبیه کلّ آدم‌ها
میان موج‌ها چون قایقی ؛ بی سرنشینم ، بی سرانجامم ...
نه فکری در سرم دارم ،
نه عشقی در دلم ،
آرامِ آرامم ...
دیدگاه ها (۳)

وه !چه زیبا بود؛ اگر پاییز بودموحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم...

دعا میکنم دنیا،پر شود از آدم هاییکه "نه زمان" آن هارا عوض کن...

زندگی میکنم ؛ حتی اگر بهترین‌ هایم را از دست بدهم !چون این ز...

انگشٺ بہ دهان مى مانى...وقتى این آدم ها ...با دوسٺ داشتن مى ...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁#به‌قدری‌ساکتم‌حالا ؛که انگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط