خانم جان هروقت که ناراحت بود
خانم جان هروقت که ناراحت بود
ساکت میشد و حرف نمیزد.
و پدربزرگ برای به حرف آوردن او؛
آشپزخانه را بهم میریخت تا به عادت همیشگی بگوید: آقا جان! اینجا را صبح مرتب کردم!
یعنی تو راه دیگه ایی برای حرف زدن من پیدا نمیکنی!؟ :)👵🏻
ـ لیلا ذکریا
ساکت میشد و حرف نمیزد.
و پدربزرگ برای به حرف آوردن او؛
آشپزخانه را بهم میریخت تا به عادت همیشگی بگوید: آقا جان! اینجا را صبح مرتب کردم!
یعنی تو راه دیگه ایی برای حرف زدن من پیدا نمیکنی!؟ :)👵🏻
ـ لیلا ذکریا
۳.۰k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.