هزار دستان هم که باشم

هزار دستان هم که باشم

برای بِ آغوش کشیدن

و لمس موهایت

بازهم دست کم می آورم
دیدگاه ها (۲)

کوتاه مینویسماما..."تو"...بلند بخوان...بهبلندای احساسم:"دوست...

شبیه مه شده بودی نه می شد در آغوشت گرفت و نه آنسوی تو را دید...

چهره أتشبیه خاطره ای ستکه هربار به یادش می افتملبخند می زنم

سلاااام صبحتون پر از سفره های رنگین صبحونه هاتون تو این ادین...

"تو" همانهیچ کس منیکه من تمام تمامم رابرای یک لبخند عاشقانه ...

گاهی انقد دلم برایت تنگ میشود که وجودم غیاب را بهتر از هر حض...

علیرغم تمام دلخوشی هایم مسلم شد  مرا نامهربانی های تو دیوانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط