تب عشق است که در جان و دلم افتاده
تب عشق است که در جان و دلم افتاده
تو بگو من چه کنم با عطش دیدارت
مهربانا ز کرم باز مرا هم تو بخوان
باز من را بطلب از کرم سرشارت
آقا کربلای ما یادت نره.....
تو بگو من چه کنم با عطش دیدارت
مهربانا ز کرم باز مرا هم تو بخوان
باز من را بطلب از کرم سرشارت
آقا کربلای ما یادت نره.....
۵۸۴
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.