داشتم یه ریز غر میزدم وعین خیالش نبود

داشتم یه ریز غر میزدم وعین خیالش نبود
همینجور میگفتم و میگفتم...
وقتی میگم خُله، خنگِ خداست بیراه نمیگم
دهنم کف کرد و دریغ از یه قربون صدقه که بند بیاره این سیلِ غر زدنایِ منو
هنوز بعدِ یه قرن رگِ خوابم دستش نیست که با یه قربون صدقه، یه ماچِ محکمِ آبدار، یه بغلِ سفت چارپایِ دراز گوش میشه این دلِ الاغِ من....
داشت غر غرام به جاهایِ باریک و فحشایِ رکیک میرسید
دست کشید رو ترقوه امُ چشماشو بست و یه لبخند کوچولویِ دلبر زد
حرصم گرفت از اینهمه بی خیالیش...
سرشُ چسبوند به گوشمُ گفت: شکر میونِ غرغراتون عیال، این برآمدگیِ استخونِ زیرِ گلوتون، عشق ترین پَستی بلندیِ زندگیِ منه...
ما هیچ...
ما فشرده شدن در آغوشش... #فاطمه_صابری_نیا
دیدگاه ها (۱)

زخم ها خوب می شن و جاشون کم کم از بین می ره ولی یه زنگ تلفن ...

دیزی: تو که میدونی نمیتونیم باهم باشیم، چرا نمیری؟!گتسبی: می...

دختر دار که شدید روزی هزار بار در گوشش آهنگِ یه دختر دارم شا...

چهار سال پیش از یکی خوشم می اومد ولی اون نگاهمم نمیکرد. دیرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط