از دست گریه های خودم خسته میشوم
از دست گریه های خودم خسته میشوم
از دست تو که با نَوَسانم نساختی
از زندگی که زندگیم را به باد داد
از اینکه بعدِ من تو خودت را نباختی :))
من از خودم که خسته نشد از تو خسته ام
از این غرورِ بین دوتامان همیشه سَد
از اینکه خواستم که تو باشی ولی نشد
از این همه دعا که به جایی نمیرسد
من از سوال ساده ی "خوبی" کلافه ام
خستم ازین جواب دروغی که "بهترم"
میترسم از کسی که بفهمد هنوز هم...
با گریه های نیمه شب از خواب میپرم :)
از دست تو که با نَوَسانم نساختی
از زندگی که زندگیم را به باد داد
از اینکه بعدِ من تو خودت را نباختی :))
من از خودم که خسته نشد از تو خسته ام
از این غرورِ بین دوتامان همیشه سَد
از اینکه خواستم که تو باشی ولی نشد
از این همه دعا که به جایی نمیرسد
من از سوال ساده ی "خوبی" کلافه ام
خستم ازین جواب دروغی که "بهترم"
میترسم از کسی که بفهمد هنوز هم...
با گریه های نیمه شب از خواب میپرم :)
۱.۲k
۰۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.