وقتی مافیا هستن و میخوان شکنجت بدن چون کار بدی کردی و تو
وقتی مافیا هستن و میخوان شکنجت بدن چون کار بدی کردی و تو میترسی:
نامجون:چرا؟(داد)چرا فرار کردی؟مگه نگفتم کاری نکن که اعصبانی بشم؟(داد)
(بعد هم بستت به صندلی و بهت ۱۰۰ ضربه شلاق زد)
جین:اوووو بیبیم ترسیده(به صورت کنایه)باید قبل کارت به نتیجه هم فکر میکردی(جدی و اخم)
(بعد هم دستات رو به زنجیر بست که مجبور بودی وایسی ۲ روز همین طوری و بدون اب غذا موندی توی اتاق شکنجه)
شوگا:(با یک پارچه بلند محکم سـ*ینه هات رو میبنده انقدر محکم که ادم فکر میکرد دیگه سـ*ینه نداری بعد هم باید ۱ روز توی همون حالت میموندی ولی با التماس هات شد یک هفته)(اسکلی)
جیهوپ: نترس من هیچ وقت شکنجت نمیکنم ولی بجاش یک کار دیگه میکنم(لبخند شیطانی)
ا/ت:نه هق دختـ*رونـ*گیم رو ازم نگیر(گریه)
جیهوپ:چه بهتر باکـ*ره هم هستی پس مال خودم میشی
جیمین:(ترکه*چوب نازک*رو برمیداره به پشت زانوت میزنه ۱۰ ضربه میزنه که تو خودتو میندازی رو زمین و التماس میکنی که میبخشت)
تهیونگ:۱۰ راند بدو
ا/ت:ب..ببخشید(گریه)
تهیونگ:میخوای بیشترش کنم؟؟(اخم)
ا/ت:نه(با گریه)
تهیونگ:پس سریع برو
جونگکوک:ا/ت میخوام ببینم من بهت نگفتم روی اعصابم نرو؟
(تیکه اخر بت داد)
ا/ت:چرا گفتی(بغض)
جونگکوک:حالا اشکال نداره
ا/ت:واقعا(خوشحال یک قطره اشک از چشمش میوفته پایین)
جونگکوک:ولی شب تنبیهت میکنم چون اون کارو کردی تازه اشک هم ریختی!
نامجون:چرا؟(داد)چرا فرار کردی؟مگه نگفتم کاری نکن که اعصبانی بشم؟(داد)
(بعد هم بستت به صندلی و بهت ۱۰۰ ضربه شلاق زد)
جین:اوووو بیبیم ترسیده(به صورت کنایه)باید قبل کارت به نتیجه هم فکر میکردی(جدی و اخم)
(بعد هم دستات رو به زنجیر بست که مجبور بودی وایسی ۲ روز همین طوری و بدون اب غذا موندی توی اتاق شکنجه)
شوگا:(با یک پارچه بلند محکم سـ*ینه هات رو میبنده انقدر محکم که ادم فکر میکرد دیگه سـ*ینه نداری بعد هم باید ۱ روز توی همون حالت میموندی ولی با التماس هات شد یک هفته)(اسکلی)
جیهوپ: نترس من هیچ وقت شکنجت نمیکنم ولی بجاش یک کار دیگه میکنم(لبخند شیطانی)
ا/ت:نه هق دختـ*رونـ*گیم رو ازم نگیر(گریه)
جیهوپ:چه بهتر باکـ*ره هم هستی پس مال خودم میشی
جیمین:(ترکه*چوب نازک*رو برمیداره به پشت زانوت میزنه ۱۰ ضربه میزنه که تو خودتو میندازی رو زمین و التماس میکنی که میبخشت)
تهیونگ:۱۰ راند بدو
ا/ت:ب..ببخشید(گریه)
تهیونگ:میخوای بیشترش کنم؟؟(اخم)
ا/ت:نه(با گریه)
تهیونگ:پس سریع برو
جونگکوک:ا/ت میخوام ببینم من بهت نگفتم روی اعصابم نرو؟
(تیکه اخر بت داد)
ا/ت:چرا گفتی(بغض)
جونگکوک:حالا اشکال نداره
ا/ت:واقعا(خوشحال یک قطره اشک از چشمش میوفته پایین)
جونگکوک:ولی شب تنبیهت میکنم چون اون کارو کردی تازه اشک هم ریختی!
- ۸.۲k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط