امشب دوباره دست غزل می سپارمت
امشب دوباره دست غزل می سپارمت
هرگزمباد لحظه ای تنها گذارمت
ماه منی ومثل خدایان ستودنی
بیهوده نیست این همه من دوست دارمت
جایی که چشم آینه ها خیس خاطره است
هرگزعجیب نیست که من هم ببارمت
وقتی که در حوالی تو پرسه می زنم
خود را کنار چشم تو جا می گذارمت
هر صبح من به میمنت روی ماه تو
خورشید را برای تماشا بیارمت
ای با تمام آینه ها مهربانترین!
حتما برای قلب خودم بر می دارمت
بی شک تو را برای غزل آفریده اند
من هم دوباره دست غزل می سپارمت
#
هرگزمباد لحظه ای تنها گذارمت
ماه منی ومثل خدایان ستودنی
بیهوده نیست این همه من دوست دارمت
جایی که چشم آینه ها خیس خاطره است
هرگزعجیب نیست که من هم ببارمت
وقتی که در حوالی تو پرسه می زنم
خود را کنار چشم تو جا می گذارمت
هر صبح من به میمنت روی ماه تو
خورشید را برای تماشا بیارمت
ای با تمام آینه ها مهربانترین!
حتما برای قلب خودم بر می دارمت
بی شک تو را برای غزل آفریده اند
من هم دوباره دست غزل می سپارمت
#
۱.۵k
۱۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.