همین که یاد من افتاده اید، عادی نیست
همین که یاد من افتادهاید، عادی نیست
به مهربانی چشم تو اعتمادی نیست!
و باورم نشد... آیا تو میپذیری که
میان اینهمه عاشق، کسی زیادی نیست؟!
به این خوشم که برای تو شعر میگویم
وگرنه هیچ دلیلی برای شادی نیست
به سمت پنجرههای امید هم -افسوس-
از این نگاهِ پر از حسرت امتدادی نیست
خودم مقصرم ایندفعه، خوب میدانم
که عشق، دستهگلی که تو آب دادی نیست...!
به مهربانی چشم تو اعتمادی نیست!
و باورم نشد... آیا تو میپذیری که
میان اینهمه عاشق، کسی زیادی نیست؟!
به این خوشم که برای تو شعر میگویم
وگرنه هیچ دلیلی برای شادی نیست
به سمت پنجرههای امید هم -افسوس-
از این نگاهِ پر از حسرت امتدادی نیست
خودم مقصرم ایندفعه، خوب میدانم
که عشق، دستهگلی که تو آب دادی نیست...!
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.