نگین

نگین:
گاهی به نبودن خودم فکر میکنم !
فکر میکنم که مثلا اگر در فلان عکس دسته جمعی حضور نداشتم آن عکس چگونه بود ؟
یا اگر در یک زمان خاص سر کلاس استا ح.ح جانم نبودم چه می شد ؟
یا اصلااگر پدرو مادرم فرزندی که من باشم را نداشتند چه می شد ؟
یا چرا راه دور برویم ، اگر همین جا و همین ساعت که این متن نوشته می شود من نبودم چه میشد...؟

به صراحت میتوان گفت "هیـــــچ" ....
جهان بدون من هیچ چیزش نمی شود
حتی به گمانم عکس های دسته جمعی بدون حضور من جالب تر هم میشد..
یا پدر و مادرم بدون من میتوانستند آدم های خوشبخت تری باشند....
ولی شاید هم کسی باشد در این کره ی خاکی که بود و نبود من برایش کمی فرق داشته باشد
مثلا من همان آدمی باشم که قرار است او را یک طور دیگری دوست داشته باشد...
همان آدمی باشم برایش که میتواند سال ها روی همراهی اش حساب باز کند
همان آدمی باشم برایش که با بقیه برایش فرق می کند،
یا همانه همانی باشم که او میخواهد...
کسی چه میداند ؟
شاید من هم برای کسی یک طور دیگری باشم که بقیه نیستند ،
و جای من برای ان یک نفر یک جاهایی خالی باشد...
دیدگاه ها (۱)

یاد دارم در غروبی سرد سرد میگذشت از کوچه ما دوره گردداد میزد...

نگین:تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی لئوناردو داوینچی هنگام ...

ﺑﺎ ﮐﺮﺍﻭﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷﺪ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺟﻬﺖ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﺷ...

نگین:راســتش را بخــــواهید به ازدواج هایِ نسلمان اعتمادی ند...

ادا𝅥مـ؁ᰰ᷒ ࣭ خرســی ࣪ᩘ ࣭ ‌‌ :سلام سلامم :)اول اینکه ممنون میش...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط