آخه رادیواپلدستم نمیگیره جواب لیلیث چی بدم داستان ا
آخه رادیواپل!!!؟؟😳دستم نمیگیره جواب لیلیث چی بدم داستان از کجا شروع کنم ؟!
رادیواپل پارت......۱🥲
یک روز عادی
🟡چارلی
🟡امروز خیلی دلم برای مامان تنگ شده
⚪وگی
⚪اوه عزیزم(بغل کردن) مطمئنم یه روزی مامانت برمیگرده
🟡اگه برگشت راجبت بهش میگم اون حتماً خوشحال میشه!
⚪خوب... امیدوارم
🟡شک نکن .... من باید برم پیش بابام
(رفتن)
⚫لوسیفر
⚫(نگاه کردن به عکس خانوادگی) (آه کشیدن) نمیدونم باید جواب چارلی چی بدم...
🟡سلام پدر می خواستم راجب موضوعی باهات حرف بزنم
⚫(دست پاچه شدن) اوه حتماً عزیزم راجب چی؟
(اومدن الستور)
🔴الستور
🔴اوه چارلی دنبالت میگشتم ....
⚫باز سر کله این پیدا شد...
🔴راجب چی داشتین حرف میزدین؟
🟡هیچی فقط از پدر یه نظر راجب هتل جدید و برنامه هایی برای رشد اون انجام بدیم می خواستم صحبت کنم
🔴خوب چرا نیومدی پیش من؟
🟡چون برام فرقی نمی کرد
⚫یعنی چی من پدرشم معلومه باید در اینجور مواقع بیاد سراغ من
🔴تو فاقد هر گونه اهمیتی...
⚫چی؟!
(در حال جروبحث کردن)
🟡اوضاع اینا خیلی غم انگیزه باید یه فکری براش بکنم.... (در حال فکر کردن) فهمیدم!
🟡الستور . پدر اگه میشه من یه درخواستی داشتم
⚫نیازی نیست اسم اونو بیاری تا وقتی من هستم کی به اون نیاز داره
🔴کسی داره این حرفو میزنه که بچه خودش اعتماد نداشت
⚫من....
🟡بسه!!!!!
⚫🔴ساکت شدن
🟡ازتون می خوام برید یه جایی اگه میشه
⚫کجا ... من با اون عمرا
🟡 لطفاً (چهره معصوم)
⚫اوفففف ... باشه
🟡(خوشحال شدن)
🔴مقصد کجاست؟
🟡تو یه اتاق توی زیرزمین هتل
🔴چرا باید بریم اونجا؟
🟡چون من براتون سورپرایز دارم
🔴برای ما؟
🟡حرف زدن بسه برین دیگه
🔴⚫(رفتن داخل اتاق زیرزمین)
(بسته شدن در)
⚫چی!؟ در چرا بسته شد ... هی چارلی در باز کن
🟡تا شما دست دوستی طرف هم دراز نکنید در باز نمیکنم
🔴این در جنسش چیه!!!
🟡از فولاد با ضخامت ۲ سانتی متر محض احتیاط برای روزای پاک سازی البته بلا استفاده موند ....
⚫من اصلاً و ابدا با این گوزن صلح نمی کنم
🟡شرمنده پدر...
🔴هی کجا داری میری چارلی!! در باز کن
ادامه دارد...
منو چال میکردین بهتر از این بود که رادیواپل انتخاب می کردین..
رادیواپل پارت......۱🥲
یک روز عادی
🟡چارلی
🟡امروز خیلی دلم برای مامان تنگ شده
⚪وگی
⚪اوه عزیزم(بغل کردن) مطمئنم یه روزی مامانت برمیگرده
🟡اگه برگشت راجبت بهش میگم اون حتماً خوشحال میشه!
⚪خوب... امیدوارم
🟡شک نکن .... من باید برم پیش بابام
(رفتن)
⚫لوسیفر
⚫(نگاه کردن به عکس خانوادگی) (آه کشیدن) نمیدونم باید جواب چارلی چی بدم...
🟡سلام پدر می خواستم راجب موضوعی باهات حرف بزنم
⚫(دست پاچه شدن) اوه حتماً عزیزم راجب چی؟
(اومدن الستور)
🔴الستور
🔴اوه چارلی دنبالت میگشتم ....
⚫باز سر کله این پیدا شد...
🔴راجب چی داشتین حرف میزدین؟
🟡هیچی فقط از پدر یه نظر راجب هتل جدید و برنامه هایی برای رشد اون انجام بدیم می خواستم صحبت کنم
🔴خوب چرا نیومدی پیش من؟
🟡چون برام فرقی نمی کرد
⚫یعنی چی من پدرشم معلومه باید در اینجور مواقع بیاد سراغ من
🔴تو فاقد هر گونه اهمیتی...
⚫چی؟!
(در حال جروبحث کردن)
🟡اوضاع اینا خیلی غم انگیزه باید یه فکری براش بکنم.... (در حال فکر کردن) فهمیدم!
🟡الستور . پدر اگه میشه من یه درخواستی داشتم
⚫نیازی نیست اسم اونو بیاری تا وقتی من هستم کی به اون نیاز داره
🔴کسی داره این حرفو میزنه که بچه خودش اعتماد نداشت
⚫من....
🟡بسه!!!!!
⚫🔴ساکت شدن
🟡ازتون می خوام برید یه جایی اگه میشه
⚫کجا ... من با اون عمرا
🟡 لطفاً (چهره معصوم)
⚫اوفففف ... باشه
🟡(خوشحال شدن)
🔴مقصد کجاست؟
🟡تو یه اتاق توی زیرزمین هتل
🔴چرا باید بریم اونجا؟
🟡چون من براتون سورپرایز دارم
🔴برای ما؟
🟡حرف زدن بسه برین دیگه
🔴⚫(رفتن داخل اتاق زیرزمین)
(بسته شدن در)
⚫چی!؟ در چرا بسته شد ... هی چارلی در باز کن
🟡تا شما دست دوستی طرف هم دراز نکنید در باز نمیکنم
🔴این در جنسش چیه!!!
🟡از فولاد با ضخامت ۲ سانتی متر محض احتیاط برای روزای پاک سازی البته بلا استفاده موند ....
⚫من اصلاً و ابدا با این گوزن صلح نمی کنم
🟡شرمنده پدر...
🔴هی کجا داری میری چارلی!! در باز کن
ادامه دارد...
منو چال میکردین بهتر از این بود که رادیواپل انتخاب می کردین..
- ۵.۷k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط