برای بار دوم
پارت ۱
ات
صبح زودبا صدای داد و بیداد و سر و صدا از طبقهی پایین بیدار شدم . هعییی خدا باز چی شده .
لباس هام رو با یه شلوار لی چسبان سیه زخمی و یه بلوز بافتی بزرگ عوض کردم و یه تیکه از بلوزم رو دارم توی شلوار و بقیه رو روی شلوار انداختم . و بعد جواب های سفید موچیم و کفش های سفیدم رو به همراهش پوشیدم موهام رو شونه کردم و طول کشید چون موهام تا زیر کمرم بودن و بعد موهام رو باز گزاشتم و به طبقهی پایین رفتم.
در مورد باند مافیایی بود و اونطوری که میگفتن انگار یه باندی که دشمن باند مون هست باز دوباره به مخفیگاه مون حمله کردن و تمام وسایلی که قرار بود امروز مصادره بشه و یه باندی توی ژاپن . رو برده بودن همهی اون صلاح ها رو اسلحه ها و شمش ها و حتی برخی از استاد مهم رو هم همزمان توی سه تا از مخفیگاه هامون برده بودند . پدرم خیلی عصبی بود و میدونست کار کدوم باند هست البته تشخیص دادن این کار خیلی سخت نبود چون تنها کسی که حق میکرد این کار رو بکنه بانو رد کینگ بود .
البته این باند هم رشد زیادی از زمانی که پسرش بزرگ شده بود کرده بود . همهی این پیشرفت ها و موفقیت ها رو آقای جئون مدیون پسر بسیار باهوش و تیزش بود .
الان تنها چیزی که من رو نگران کرده بود این بود که اگه امروز ساعت ۹ صبح پدر م نتونه محموله ها رو بهدست باندی که توی ژاپن هست برسونه . اونها من رو میگیرن .
کوک
ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شدم .
ات
صبح زودبا صدای داد و بیداد و سر و صدا از طبقهی پایین بیدار شدم . هعییی خدا باز چی شده .
لباس هام رو با یه شلوار لی چسبان سیه زخمی و یه بلوز بافتی بزرگ عوض کردم و یه تیکه از بلوزم رو دارم توی شلوار و بقیه رو روی شلوار انداختم . و بعد جواب های سفید موچیم و کفش های سفیدم رو به همراهش پوشیدم موهام رو شونه کردم و طول کشید چون موهام تا زیر کمرم بودن و بعد موهام رو باز گزاشتم و به طبقهی پایین رفتم.
در مورد باند مافیایی بود و اونطوری که میگفتن انگار یه باندی که دشمن باند مون هست باز دوباره به مخفیگاه مون حمله کردن و تمام وسایلی که قرار بود امروز مصادره بشه و یه باندی توی ژاپن . رو برده بودن همهی اون صلاح ها رو اسلحه ها و شمش ها و حتی برخی از استاد مهم رو هم همزمان توی سه تا از مخفیگاه هامون برده بودند . پدرم خیلی عصبی بود و میدونست کار کدوم باند هست البته تشخیص دادن این کار خیلی سخت نبود چون تنها کسی که حق میکرد این کار رو بکنه بانو رد کینگ بود .
البته این باند هم رشد زیادی از زمانی که پسرش بزرگ شده بود کرده بود . همهی این پیشرفت ها و موفقیت ها رو آقای جئون مدیون پسر بسیار باهوش و تیزش بود .
الان تنها چیزی که من رو نگران کرده بود این بود که اگه امروز ساعت ۹ صبح پدر م نتونه محموله ها رو بهدست باندی که توی ژاپن هست برسونه . اونها من رو میگیرن .
کوک
ساعت ۶ صبح از خواب بیدار شدم .
۶.۱k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.