چندپارتی بنگ چان
#چندپارتی
#کریستوفربنگچان
#بنگچان
#استریکیدز
p1
موضوع:وقتی باهات بهم زده و پشیمونه...
ویو ا/ت:منو چان بهترین دوستای هم بودیم بهترین دوست پسرم بود...آره..بود..ولی الان نیست چرا؟چون بخاطر یه چیز الکی که تقصیر منم نبود گفت این رابطه تمومه...من..عاشقش بودم....
.
.
.
.
ویو چان:چند روزی هست که با ا/ت بهم زدم نمیدونم.....نمیدونم چرا اینجوری شد...ا/ت دختر..دختر خوبی بود..اینجوری نمیکرد...ا/ت توی مراسم بهترین آرتیست سال یه لباس خوشگل پوشید..اما لباسش یکم باز بود این منو عصبانی میکرد... بعد چند ماه دیدم تو پارک..با لباس پاره...صورتی کبود...نشسته...ساعت ۱:۳۰ شب بود...
(علامت چان& علامت ا/ت∆)
&ا/تتت؟تو چرا اینجوری شدی؟
∆برو گمشوووو
&ا/ت جواب منو بده!!کی باهات اینکارو کرده؟
∆بهم...
&خبببب؟؟!!
∆ت**اوز شده(گریه)
&چییییی؟؟؟
∆چان.. چان...اونا دنبال من میگردن تو بهتره بری...
&نمیرم
∆اوناهاشن
&کثافتا
∆چان نرو چاننننن...
&هییی مرتیکه عوضی
اونا:چیه؟چیمیگی؟تو کی؟
&(یه مشت زد)
∆(بدو بدو اومد پیش چان)چانیی
&برو...برو..بیا اینم کلید خونم برو خونه من...
∆ولی..
&ولی نداره برو
∆خدافظ
&مراقب باش..
(موقعیت:خونه چان)
∆عه پسرا هم اینجان...
هیونجین:سلا... تو چرا اینجوری شدی؟چیشده؟
∆هیونجین..(با گریه رفت بغل هیونجین)
هیونجین: چیشده؟
∆ت**اوز شده بهم...هق.. هق..
اعضا:چییی؟
چانگبین:بیا بیا بشین
.
.
.
.
∆{قضیه رو گفت}
(چند ساعت بعد)
&ا/تتتت
∆تو چرا....
&ولش کن...تو خوبی؟
∆خوبم..تو چرا صورتت
&گفتم ولش کننننن
∆باشه...هق...هق...
اعضا:ما رفتیم شما تنها باشین...چان کمپانی میبینمت
&باشه میبینمت
∆هنوزم از دستم ناراحتی؟
&آره...چرا ا/ت؟
∆تو بخاطر لباسم بود که رابطمونو بهم زدی؟
&نه بخاطر اون پسره که داشت لمست میکرد
∆تو فکر کردی من بهت...
&(لباشو چسبوند به لبای ا/ت)
&بیا از اول شروع کنیم...بیا دوباره باهم باشیم
پارت بعدی از باشگاه اومدم
#کریستوفربنگچان
#بنگچان
#استریکیدز
p1
موضوع:وقتی باهات بهم زده و پشیمونه...
ویو ا/ت:منو چان بهترین دوستای هم بودیم بهترین دوست پسرم بود...آره..بود..ولی الان نیست چرا؟چون بخاطر یه چیز الکی که تقصیر منم نبود گفت این رابطه تمومه...من..عاشقش بودم....
.
.
.
.
ویو چان:چند روزی هست که با ا/ت بهم زدم نمیدونم.....نمیدونم چرا اینجوری شد...ا/ت دختر..دختر خوبی بود..اینجوری نمیکرد...ا/ت توی مراسم بهترین آرتیست سال یه لباس خوشگل پوشید..اما لباسش یکم باز بود این منو عصبانی میکرد... بعد چند ماه دیدم تو پارک..با لباس پاره...صورتی کبود...نشسته...ساعت ۱:۳۰ شب بود...
(علامت چان& علامت ا/ت∆)
&ا/تتت؟تو چرا اینجوری شدی؟
∆برو گمشوووو
&ا/ت جواب منو بده!!کی باهات اینکارو کرده؟
∆بهم...
&خبببب؟؟!!
∆ت**اوز شده(گریه)
&چییییی؟؟؟
∆چان.. چان...اونا دنبال من میگردن تو بهتره بری...
&نمیرم
∆اوناهاشن
&کثافتا
∆چان نرو چاننننن...
&هییی مرتیکه عوضی
اونا:چیه؟چیمیگی؟تو کی؟
&(یه مشت زد)
∆(بدو بدو اومد پیش چان)چانیی
&برو...برو..بیا اینم کلید خونم برو خونه من...
∆ولی..
&ولی نداره برو
∆خدافظ
&مراقب باش..
(موقعیت:خونه چان)
∆عه پسرا هم اینجان...
هیونجین:سلا... تو چرا اینجوری شدی؟چیشده؟
∆هیونجین..(با گریه رفت بغل هیونجین)
هیونجین: چیشده؟
∆ت**اوز شده بهم...هق.. هق..
اعضا:چییی؟
چانگبین:بیا بیا بشین
.
.
.
.
∆{قضیه رو گفت}
(چند ساعت بعد)
&ا/تتتت
∆تو چرا....
&ولش کن...تو خوبی؟
∆خوبم..تو چرا صورتت
&گفتم ولش کننننن
∆باشه...هق...هق...
اعضا:ما رفتیم شما تنها باشین...چان کمپانی میبینمت
&باشه میبینمت
∆هنوزم از دستم ناراحتی؟
&آره...چرا ا/ت؟
∆تو بخاطر لباسم بود که رابطمونو بهم زدی؟
&نه بخاطر اون پسره که داشت لمست میکرد
∆تو فکر کردی من بهت...
&(لباشو چسبوند به لبای ا/ت)
&بیا از اول شروع کنیم...بیا دوباره باهم باشیم
پارت بعدی از باشگاه اومدم
- ۵.۷k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط