در حقیقت باشد ای بانو غزل نام شما

در حقیقت باشد ای بانـو "غـــــزل" نام شما
می شود یک لحظه باشم یار و همگام شما؟

این حــوالی از کنارِ چشم تــو رد می شدم
تـا کــــه افتادم دراین بی راهه در دام شما

یاس و مـریم های ما دائم شکوفا می شود
شُـرشُـر باران بـــریــــزد وقـتی از بـام شما

پسته ی خندان تو از هر کسی دل می بـرد
آشکارا چـون شدم با یـک نظـــر خــام شما

از دل و جـانش رود یکـباره آرام و قــــرار
هـر کـــــه بیند لــحظه ای روی دلارام شما

می گــذاری یک دقیقه لب گــذارم بر لبت؟
می شود شیرین شود کام مـن از کام شما؟

لااقــــــل ای نازنینم عشوه را کمتــــر بکن
تا دو دستم حــلقه گـــــردد دور اندام شما

کــــم نمی آید عسل از محـــتوای ساغرت
تا بنوشم جـرعه جـرعه قَدری از جـام شما
---------------------------------
دیدگاه ها (۱)

در کـوچه ی ما بوی گل از باغ تن توستامـروز مگــــر روز شکـــو...

آنکه با چشمان بی‌همتاش محشر می کندبا نگاهی مومنان را سخت کاف...

دو چشم بی سر انجام توعاقبت کار دستم می دهدمیدانم اگر تا تمام...

امشببا خیال تو در این پیراهن هم آغوشم!به خدا نوشتم ...نسیم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط