داستانآموزنده

#داستان_آموزنده
#بهلول
#فکرنو
#سوال
#علمی

روزی یکی از دوستان بهلول گفت:

ای بهلول!
من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟
بهلول گفت: نه! پرسید:

اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب

دراز بکشم، آیا حرام است؟

بهلول گفت:

نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟….


بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم.
آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
بهلول گفت:
حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!

سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد!

مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست!

بهلول با تعجب گفت: چرا؟

من که کاری نکردم!

این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی،

اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی.
دیدگاه ها (۲)

#اللهم_ارزقنا#هوای_نوشتن_ندارم#دستانم_خالیستامام صادق علیه ا...

#دعا_غریق ⤵⤵⤵#فکر_نو#حدیث#پاره_تن_پیامبردعای تثبیت قلب (دعا...

#بزک#فتنه_گر#فکرنو#ننگ_های_جامعه#بزک_ها#مجلس_بی_خاصیت#مجلس#ع...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط