کسی از راه می رسد که مرابوسه هایی دوباره خواهد داد

کسی از راه می رسـد که مرا،بوسه هایی دوباره خواهد داد
خیســـی دلپــذیر لبهــایش،طعــم چــای بهــاره خواهــد داد
گونه هایش تربچه هایی سرخ،چشم هایش پرنده هایی سبز
از سپیــد-آبی لطیــف تنـــش،به تنــم یک قــواره خواهــد داد
نرم و پرشور و تازه می آید،به شب من ستــــاره می بخشد
به تن مــرده ی غزل هایم،عســـل و استعـــاره خواهـــد داد
گوشــواری بلند در گوشــش،بوسه می ریزد از بر و دوشش
با نگـاه خمـــار و خاموشـــش،به لبـــانم اشاره خواهـــد داد
چای،چای بهـــاره ی لب او،بستــه ام دل به چـاره ی لب او
با چه بیعـــانه ای لبـــانش را،به دهانم اجــاره خواهـــد داد؟
دیدگاه ها (۶)

®

گفتمش بی تو دلم می گیرد !!!!!!گفت با خاطره ها خلوت کن..........

من همین الان خدایم را صداکردم.....نمیدانم چه میخواهی .....ول...

ازلبت واژه عسل ریخت که من مست شدم تو چه کردی به دلم تا که قل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط