دوستت دارم

دوستت دارم
انقدر زیاد که گاهی وقت ها
که دوری
چشمانم بی اختیار شعر اشک می تراود
دست هایم بی اختیار می رقصد
واژه ها را به عاریت می گیرم
تا وصف نمایم این همه حال خوش را
ازین دورترها
عطرت را استشمام می کنم
چشمانت را در خیالم تصویر می نمایم
و تو را بی انکه باشی
یک دل سیر در اغوش می کشم و
بوسه بارانت می کنم
دوستت دااااارم
انقدر که همیشه با منی
و کالبدم در تسخیر خیال توست
انقدر که از همه گریزانم و
تنها به سوی تو دوان
تویی ان حضرت جان
که به من بخشیده ای روح و روان
و عشقت تا بیکران تمامم را مسخر نموده است
دیدگاه ها (۷)

گمونم خیلی لذت بخشه وقتی ازش میپرسی: دوس داشتن یا عشق؟ اونم ...

میل داشتنت آنقدر میان نگاهم می رقصد که هرکه مرا دید مات شد ب...

Mon nuage est mon airEt tu ne sais pasQuand je pense à toiCo...

باید شعری بنویسمکه سخت باشدتا بیایی کمکم :)که تنهایی از پسش ...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط