(بچه ها خیلی کم حمایت میکنید...اصن نمیشه کامنتا و لایکا خ
(بچه ها خیلی کم حمایت میکنید...اصن نمیشه کامنتا و لایکا خیلی کمه...یزره حمایت کنید دیگه...)
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p20♡
~ : خوب...تو...؟
& : من میتونم از پس خودم بربیام...ناسلامتی منم یه مافیام...ولی...
~ : ولی چی؟
& : نمیخوام بری...*بغض سگی*
~ : هی گریه نکن:)زنگ میزنم به کوکی اگه شد نمیرم:)
& : هورااااااااا...*حالا ذوق سگی...*(ا.ت ۲ ساله از کره:"))
~ : بچه*خنده*من برم زنگ بزنم...
(ا.ت ویو)
خیلی برام جالب بود که زود گریه ام گرفت...یهو یه مایعی حس کردم...رفتم دستشویی و بلههههههههه...پر*یود شده بودم...کارای لازمو انجام دادم رفتم بیرون و نشستم تو اتاقمون(اتاق خودش و ته)نشستم گریه کردم تا ته اومد پیشم...
(تهیونگ ویو)
رفتم زنگ زدم به کوک...مکالمه:
~ : الو کوکی؟
× : الو حاضری؟
~ : کوک امروز میشه من نیام؟
× : چرا؟
~ : فک کنم ا.ت میخواد پر*یود شه سریع گریه اش میگیره...
× : هوووووف اسیر شدیمااااا...باشه...
& : من نیستم گند نزنیدا...بای...
× : باش...بای...
رفتم به ا.ت بگم که دیدم داره گریه میکنه...رفتم دستشویی و دیدم بله الفاتحه...کتمو برداشتم رفتم بیرون و تا تونستم تنقلات ، شکلات ، نوتلا ، پاستیل ، ....... خریدم و رفتم خونه...دیدم ا.ت هنوز داره گریه میکنه...
~ : عسلم...
& : ...*سکوت*
~ : بیبی پاشو ببین چیا خریدم برات...تازه ماموریت ام نمیرم...*لبخند*
& : *سرشو آورد بالا* هورااااااااا نوتلااااااااا:)*خرذوق و خنده*
~ : ا.ت...؟
& : هوم؟*با دهن پر*
~ : فهمیدم چی شدی...
& : ............
(یعنی ا.ت به ته چی میگه؟چه اتفاقی میوفته؟خوب اگه جواب سوالارو میخواید باید حمایت کنیییییییییید حمایتتتتتتتتتتت>:/)
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p20♡
~ : خوب...تو...؟
& : من میتونم از پس خودم بربیام...ناسلامتی منم یه مافیام...ولی...
~ : ولی چی؟
& : نمیخوام بری...*بغض سگی*
~ : هی گریه نکن:)زنگ میزنم به کوکی اگه شد نمیرم:)
& : هورااااااااا...*حالا ذوق سگی...*(ا.ت ۲ ساله از کره:"))
~ : بچه*خنده*من برم زنگ بزنم...
(ا.ت ویو)
خیلی برام جالب بود که زود گریه ام گرفت...یهو یه مایعی حس کردم...رفتم دستشویی و بلههههههههه...پر*یود شده بودم...کارای لازمو انجام دادم رفتم بیرون و نشستم تو اتاقمون(اتاق خودش و ته)نشستم گریه کردم تا ته اومد پیشم...
(تهیونگ ویو)
رفتم زنگ زدم به کوک...مکالمه:
~ : الو کوکی؟
× : الو حاضری؟
~ : کوک امروز میشه من نیام؟
× : چرا؟
~ : فک کنم ا.ت میخواد پر*یود شه سریع گریه اش میگیره...
× : هوووووف اسیر شدیمااااا...باشه...
& : من نیستم گند نزنیدا...بای...
× : باش...بای...
رفتم به ا.ت بگم که دیدم داره گریه میکنه...رفتم دستشویی و دیدم بله الفاتحه...کتمو برداشتم رفتم بیرون و تا تونستم تنقلات ، شکلات ، نوتلا ، پاستیل ، ....... خریدم و رفتم خونه...دیدم ا.ت هنوز داره گریه میکنه...
~ : عسلم...
& : ...*سکوت*
~ : بیبی پاشو ببین چیا خریدم برات...تازه ماموریت ام نمیرم...*لبخند*
& : *سرشو آورد بالا* هورااااااااا نوتلااااااااا:)*خرذوق و خنده*
~ : ا.ت...؟
& : هوم؟*با دهن پر*
~ : فهمیدم چی شدی...
& : ............
(یعنی ا.ت به ته چی میگه؟چه اتفاقی میوفته؟خوب اگه جواب سوالارو میخواید باید حمایت کنیییییییییید حمایتتتتتتتتتتت>:/)
۹.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.