V... RHS:
V... RHS:
دیانا: من یه لباس مجلسی بارداری صورتی گرفته بودم و ارسلان هم یه پیراهن آبی
ارسلان: ساعت حدود ۵ بعد از ظهر بود رفتم حموم و اومدم و موهامو فر کردم و لباسمو پوشیدم از قبل کلی مهمون دعوت کرده بودیم
دیانا: رفتم حموم و اومدم موهامو خشک کردموو فر کردم و بعدشم لباسم رو با کمک ارسلان پوشیدم و یه میکاپ ریز کردم و رفتیم به سمت تالار
دیانا: وقتی رسیدیم خیلی خوشحال بودم همه نشسته بودن و منو ارسلان از وستشون رد شدیم و رفتیم سکوی بالایی تالار هه جس عالی بود تمام تالار تزئین شده بود و عکاس هم بود
ارسلان: یهو دی جی صداش اومد و گف
دی جی : خب حالا وقتشه لطفا پدر بچه کیک رو از وسط برش بده تا جنسیت بچه معلوم شه
ارسلان: آروم به سمت کیک رفتم و برشش دادم خامه های کیک سفید بود
دی جی: هوووو ... سر گاری بود
ارسلان: ای خدا
دی جی : دو طرف بادکنک بزرگ مشکی بایستید و به شماره سه با سوزن کنارش بترکونیینش ...... یککک .... دوووو ....سههههخ
ارسلان: بادکنک رو که ترکوندم یهو ریسه های صورتی رو سرم فرود اومد جیق بلندی از سر خوشحالی کشیدم و دیانا رو بغل کردم
دیانا: من یه لباس مجلسی بارداری صورتی گرفته بودم و ارسلان هم یه پیراهن آبی
ارسلان: ساعت حدود ۵ بعد از ظهر بود رفتم حموم و اومدم و موهامو فر کردم و لباسمو پوشیدم از قبل کلی مهمون دعوت کرده بودیم
دیانا: رفتم حموم و اومدم موهامو خشک کردموو فر کردم و بعدشم لباسم رو با کمک ارسلان پوشیدم و یه میکاپ ریز کردم و رفتیم به سمت تالار
دیانا: وقتی رسیدیم خیلی خوشحال بودم همه نشسته بودن و منو ارسلان از وستشون رد شدیم و رفتیم سکوی بالایی تالار هه جس عالی بود تمام تالار تزئین شده بود و عکاس هم بود
ارسلان: یهو دی جی صداش اومد و گف
دی جی : خب حالا وقتشه لطفا پدر بچه کیک رو از وسط برش بده تا جنسیت بچه معلوم شه
ارسلان: آروم به سمت کیک رفتم و برشش دادم خامه های کیک سفید بود
دی جی: هوووو ... سر گاری بود
ارسلان: ای خدا
دی جی : دو طرف بادکنک بزرگ مشکی بایستید و به شماره سه با سوزن کنارش بترکونیینش ...... یککک .... دوووو ....سههههخ
ارسلان: بادکنک رو که ترکوندم یهو ریسه های صورتی رو سرم فرود اومد جیق بلندی از سر خوشحالی کشیدم و دیانا رو بغل کردم
۱۶.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.