V... RHS:
V... RHS:
الهه : به دوتا خدمتکار ها گفتم میز رو بچینن
دیانا: با ارسلان رفتیم سر میز مرغ و ماهی و خورشت سبزی و داشتم بو میکشیدم که یهو سینی ماکارونی رو گذاشتن جلوم تند بلند شدم و رفتم سمت دستشویی
ارسلان: دیانا ویار ماکارونی داشت اگه میدید بالا میآورد... .سریع پشت سرش رفتم و پشت در دسشویی وایسادم
دیانا: کلی بالا آورده بودم و عوق میزدم که صدای ارسلان رو از پشت در شنیدم
ارسلان: دیانا ... دیانا خوبی ؟
دیانا: درو باز کردم و از دسشویی اومدم بیرون و گفتم ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: وای ویار داشتم
ارسلان: میدونم ولش کن صبر کن اینجا برم بگم برش دارن از سر میز ... بخ سمت میز رفتم
الهه : دیانا خوبه چی شد
ارسلان؛: چیزی نیس به ماکارانی ویار داره
الهه : سریع ضرفو برداشتم و گذاشتمش تو آشپز خونه
ارسلان: دیانا بیا قربونت برم
دیانا: باشه .... رفتم سر میز و ارسلان برام خورشت سبزی ریخت و خوردم
[ بعد از غذا ] ____________________
دیانا: تو راه خونه بودیم ..
ارسلان: خب کجا برم
دیانا: ارسلان هوس بستنی کردم .
ارسلان: بستنی که خونه داریم
دیانا: نه از اونا نه از اون قیفی شکلاتی ها میخوام
ارسلان: چشم .... رفتم و دوتا بستنی قیفی شکلاتی گرفتمو اومدم توو ماشین
دیانا: آخ جوننن
الهه : به دوتا خدمتکار ها گفتم میز رو بچینن
دیانا: با ارسلان رفتیم سر میز مرغ و ماهی و خورشت سبزی و داشتم بو میکشیدم که یهو سینی ماکارونی رو گذاشتن جلوم تند بلند شدم و رفتم سمت دستشویی
ارسلان: دیانا ویار ماکارونی داشت اگه میدید بالا میآورد... .سریع پشت سرش رفتم و پشت در دسشویی وایسادم
دیانا: کلی بالا آورده بودم و عوق میزدم که صدای ارسلان رو از پشت در شنیدم
ارسلان: دیانا ... دیانا خوبی ؟
دیانا: درو باز کردم و از دسشویی اومدم بیرون و گفتم ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: وای ویار داشتم
ارسلان: میدونم ولش کن صبر کن اینجا برم بگم برش دارن از سر میز ... بخ سمت میز رفتم
الهه : دیانا خوبه چی شد
ارسلان؛: چیزی نیس به ماکارانی ویار داره
الهه : سریع ضرفو برداشتم و گذاشتمش تو آشپز خونه
ارسلان: دیانا بیا قربونت برم
دیانا: باشه .... رفتم سر میز و ارسلان برام خورشت سبزی ریخت و خوردم
[ بعد از غذا ] ____________________
دیانا: تو راه خونه بودیم ..
ارسلان: خب کجا برم
دیانا: ارسلان هوس بستنی کردم .
ارسلان: بستنی که خونه داریم
دیانا: نه از اونا نه از اون قیفی شکلاتی ها میخوام
ارسلان: چشم .... رفتم و دوتا بستنی قیفی شکلاتی گرفتمو اومدم توو ماشین
دیانا: آخ جوننن
۲۰.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.