بهرام
بهرام:
حسین جان…
یه چیزی میگم، از دل میگم.
قدیما میگفتن
مریضا با نامت شفا میگرفتن.
چی شده آقا؟
الان دیگه شفا نمیدی؟
یا ما زیادی درد کشیدیم
که نوبتمون نمیرسه؟
امام حسین (ع):
بهرام…
من شفا را از شما نگرفتم.
اما بعضی دردها
برای خوب شدن نیستند،
برای تنها نماندناند.
من آنوقتها هم
همه را شفا ندادم،
اما کنار همه ایستادم.
شفا همیشه
بلند شدن از بستر نیست؛
گاهی
زمین نخوردنِ دل است.
بهرام:
آقا…
من از درد خستهام،
نه دنبال کرامتم،
نه معجزه.
فقط میپرسم
چرا این همه درد
بیجواب مانده؟
امام حسین (ع):
بیجواب نمانده…
اما جوابش
همیشه آن چیزی نیست
که بدن میخواهد.
گاهی جواب
فقط این است:
«من میفهممت».
بهرام:
پس یعنی
با این درد
باید زندگی کرد؟
امام حسین (ع):
نه…
یعنی با این درد
تنها نیستی.
و این
کم چیزی نیست.
حسین جان…
یه چیزی میگم، از دل میگم.
قدیما میگفتن
مریضا با نامت شفا میگرفتن.
چی شده آقا؟
الان دیگه شفا نمیدی؟
یا ما زیادی درد کشیدیم
که نوبتمون نمیرسه؟
امام حسین (ع):
بهرام…
من شفا را از شما نگرفتم.
اما بعضی دردها
برای خوب شدن نیستند،
برای تنها نماندناند.
من آنوقتها هم
همه را شفا ندادم،
اما کنار همه ایستادم.
شفا همیشه
بلند شدن از بستر نیست؛
گاهی
زمین نخوردنِ دل است.
بهرام:
آقا…
من از درد خستهام،
نه دنبال کرامتم،
نه معجزه.
فقط میپرسم
چرا این همه درد
بیجواب مانده؟
امام حسین (ع):
بیجواب نمانده…
اما جوابش
همیشه آن چیزی نیست
که بدن میخواهد.
گاهی جواب
فقط این است:
«من میفهممت».
بهرام:
پس یعنی
با این درد
باید زندگی کرد؟
امام حسین (ع):
نه…
یعنی با این درد
تنها نیستی.
و این
کم چیزی نیست.
- ۵۷۸
- ۲۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط