fake taehung
fake taehung
part*16
احساس میکنم حس واقعی به تهیونگ ندارم دوسش دارم اما عاشقش نیستم ولی خوب مطمئنم او منو دوس داره که حاظر بود بیاد کمپانی یعنی میتونم یه روزی به تهیونگ بگم که واقعا من اونو به عنوان یک دوست پسر واقعی نمیخواستم فقط به عنوان یه دوست صمیمی حالا ولش کن کاری باهاش ندارم بزار تا چند هفته بگذره
فردا
جیسو: بچه ها عالی بودیم واسه تمرین امروز
لیسا: خوب بود اره
جنی: امیدوارم کنسرت خوبی داشته باشیم
رزی: اره من حس خوبی دارم فک میکنم میترکونیم
جیسو: ا.ت تو چی فک میکنی
لیسا: ا.ت
ا.ت: ها بله ببخشید بچه ها حواسم نبود
جنی: ا.ت اتفاقی افتاده هرچی هست به ما بگو
رزی: اینو بدون ما فقط همگروهیت نیستیم بهترین دوستای هم هستیم
لیسا: هنوز حالت خوب نیست
ا.ت: چطور میتونم بگم
جیسو: با ما راحت باش
ا.ت: یه پسره هست خیلی از من خوشش میاد بهم میگه که سه ساله منو دوس داره
جنی: خب
ا.ت: بعدش من هم جوگیر شدم بهش پیام دادم که دوسش دارم
لیسا: میشناسیش
ا.ت: اره اونم یه ایدله
جیسو: الان چیشده حالت بده
ا.ت: من دوسش دارما اما حس میکنم که دوس داشتنم نسبت بهش واقعی نیست یعنی عاشقش نیستم
رزی: درکت میکنم عزیزم میتونی باهاش حرف بزنی
ا.ت: نه نمیتونم
رزی: اینجوری برات بهتره
ا.ت: ولی فک نکنم
لیسا: کی قراره ببینیش
ا.ت: همین امروز
جیسو: تو میتونی بهش بگی ما کمکت میکنیم
ا.ت: ولی نمیخوام بهش بگم
جنی: چرا
ا.ت: میخوام بهش فرصت بدم تا باهام کمی بیشتر قرار بزاریم شاید حسم بهش تغییر کرد
جنی: به وای جی نگیا
ا.ت: باشه نمیگم
لیسا: جنی راس میگه اگه بهش بگی ممکنه اخراجت کنه
ا.ت: نه نمیگم
جیسو: ا.ت بیرون باهاش قرار نزار تو گفتی که اونم یه ایدله ممکنه کلی براتون شایعه درست کنن
ا.ت: اونم بهم گفت خب بچه مرسی که کمکم کردی
رزی: هر اتفاقی افتاد بهمون بگیا
ا.ت: حتما میگم خب دیگه من برم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
part*16
احساس میکنم حس واقعی به تهیونگ ندارم دوسش دارم اما عاشقش نیستم ولی خوب مطمئنم او منو دوس داره که حاظر بود بیاد کمپانی یعنی میتونم یه روزی به تهیونگ بگم که واقعا من اونو به عنوان یک دوست پسر واقعی نمیخواستم فقط به عنوان یه دوست صمیمی حالا ولش کن کاری باهاش ندارم بزار تا چند هفته بگذره
فردا
جیسو: بچه ها عالی بودیم واسه تمرین امروز
لیسا: خوب بود اره
جنی: امیدوارم کنسرت خوبی داشته باشیم
رزی: اره من حس خوبی دارم فک میکنم میترکونیم
جیسو: ا.ت تو چی فک میکنی
لیسا: ا.ت
ا.ت: ها بله ببخشید بچه ها حواسم نبود
جنی: ا.ت اتفاقی افتاده هرچی هست به ما بگو
رزی: اینو بدون ما فقط همگروهیت نیستیم بهترین دوستای هم هستیم
لیسا: هنوز حالت خوب نیست
ا.ت: چطور میتونم بگم
جیسو: با ما راحت باش
ا.ت: یه پسره هست خیلی از من خوشش میاد بهم میگه که سه ساله منو دوس داره
جنی: خب
ا.ت: بعدش من هم جوگیر شدم بهش پیام دادم که دوسش دارم
لیسا: میشناسیش
ا.ت: اره اونم یه ایدله
جیسو: الان چیشده حالت بده
ا.ت: من دوسش دارما اما حس میکنم که دوس داشتنم نسبت بهش واقعی نیست یعنی عاشقش نیستم
رزی: درکت میکنم عزیزم میتونی باهاش حرف بزنی
ا.ت: نه نمیتونم
رزی: اینجوری برات بهتره
ا.ت: ولی فک نکنم
لیسا: کی قراره ببینیش
ا.ت: همین امروز
جیسو: تو میتونی بهش بگی ما کمکت میکنیم
ا.ت: ولی نمیخوام بهش بگم
جنی: چرا
ا.ت: میخوام بهش فرصت بدم تا باهام کمی بیشتر قرار بزاریم شاید حسم بهش تغییر کرد
جنی: به وای جی نگیا
ا.ت: باشه نمیگم
لیسا: جنی راس میگه اگه بهش بگی ممکنه اخراجت کنه
ا.ت: نه نمیگم
جیسو: ا.ت بیرون باهاش قرار نزار تو گفتی که اونم یه ایدله ممکنه کلی براتون شایعه درست کنن
ا.ت: اونم بهم گفت خب بچه مرسی که کمکم کردی
رزی: هر اتفاقی افتاد بهمون بگیا
ا.ت: حتما میگم خب دیگه من برم
#تهیونگ
#فیک
#سناریو
۱۱.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.