پارت نوزدهم
پارت نوزدهم
part_19
#طاها
رها داشت باهام همراهی میکرد که یهو جای تیرم که عمل کرده بودم یهو درد گرفت که به زور از لبای رها دست برداشتم و یه اخ بلند گفتم که رها همچنان صدام میکرد
رها : طاها .... طاها منو ببین طاهااااااااا( با بغض و یکمی گریه )
نمیدونم چی شد ولی یهو درد گرفت
طاها : خوبم رَهام . چیزی نیست
رها خیلی نگران شده بود
طاها : رها می ای باهام قدم بزنیم چون دکتر گفتن قدم زدن برای زخمم خوبه
رها : اره اره بریم
# رها
من و طاها یه ۳۰ مینی میشد که داشتیم تو حیاط بیمارستان راه نیرفتیم دستم خیلی درد میکرد و پاهام سست بود وقتی به دستم نگاه کردم دستم خونریزی کرده بود سرم گیج میرفت و چشام سیاهی یهو زانو هام شل شد و تو بغل گرمی فرود امدم انقدر حام بد بود که دیگه چشام باز نمیشد و اجازه دادم چشام رو هم بره
طاها : یه ۳۰ دقیقه ای بود که داشتیم با هم راه میرفتیم که یهو رها داشت می افتاد که گرفتمش هر چی صداش زدم بیدار نشد
طاها : رها... رها ... منو ببین رها
همین جوری داشتم صداش میکردم که دستش رو دیدم که خونریزی کرده بود چند تا پرستاد امدن رها رو با برانکارد بردن اتاقش دکترش آمد گفت
دکتر : چیزی نیست بخاطر فشار اوردن به دست بوده چون خانم صادقی زیاد به دستشون فشار اوردن این جوری شده
(ادامه رو امشب میزارم یا شاید فردا چون نت خیلی ضیعفه )
part_19
#طاها
رها داشت باهام همراهی میکرد که یهو جای تیرم که عمل کرده بودم یهو درد گرفت که به زور از لبای رها دست برداشتم و یه اخ بلند گفتم که رها همچنان صدام میکرد
رها : طاها .... طاها منو ببین طاهااااااااا( با بغض و یکمی گریه )
نمیدونم چی شد ولی یهو درد گرفت
طاها : خوبم رَهام . چیزی نیست
رها خیلی نگران شده بود
طاها : رها می ای باهام قدم بزنیم چون دکتر گفتن قدم زدن برای زخمم خوبه
رها : اره اره بریم
# رها
من و طاها یه ۳۰ مینی میشد که داشتیم تو حیاط بیمارستان راه نیرفتیم دستم خیلی درد میکرد و پاهام سست بود وقتی به دستم نگاه کردم دستم خونریزی کرده بود سرم گیج میرفت و چشام سیاهی یهو زانو هام شل شد و تو بغل گرمی فرود امدم انقدر حام بد بود که دیگه چشام باز نمیشد و اجازه دادم چشام رو هم بره
طاها : یه ۳۰ دقیقه ای بود که داشتیم با هم راه میرفتیم که یهو رها داشت می افتاد که گرفتمش هر چی صداش زدم بیدار نشد
طاها : رها... رها ... منو ببین رها
همین جوری داشتم صداش میکردم که دستش رو دیدم که خونریزی کرده بود چند تا پرستاد امدن رها رو با برانکارد بردن اتاقش دکترش آمد گفت
دکتر : چیزی نیست بخاطر فشار اوردن به دست بوده چون خانم صادقی زیاد به دستشون فشار اوردن این جوری شده
(ادامه رو امشب میزارم یا شاید فردا چون نت خیلی ضیعفه )
- ۲۹.۷k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط