از وقتی یادمه
از وقتی یادمه ....
از وقتی یادمه اینجا دم بالکن میشست و عصرا قرآن میخوند! یه طوری که دلت میخواد بیای بشینی یه گوشه کنار و فقط نگاش کنی...
با این نوری که هر آدمیو به وجد میاره و اینجوری رو سرتاسر اتاق پهن شده و داره رنگِ بهارو به رخ میکشه
دیدن رویِ شادش که همیشه با مهربونی از آدم استقبال میکنه و اون چاییایِ خوش عطرش که عقل آدمو از سرش میپرونه باعث میشه هروقت که حالم خوب نیست یه تلنگری بشه برای بهتر شدنم!
خدا همه مادربزرگ و پدربزرگایِ عزیزُ حفظ کنه و اونایی که از دنیا رفتنو روحشونُ شاد
که حقیقتاً صفای زندگیِ هر آدمیَن...🍃
💕
از وقتی یادمه اینجا دم بالکن میشست و عصرا قرآن میخوند! یه طوری که دلت میخواد بیای بشینی یه گوشه کنار و فقط نگاش کنی...
با این نوری که هر آدمیو به وجد میاره و اینجوری رو سرتاسر اتاق پهن شده و داره رنگِ بهارو به رخ میکشه
دیدن رویِ شادش که همیشه با مهربونی از آدم استقبال میکنه و اون چاییایِ خوش عطرش که عقل آدمو از سرش میپرونه باعث میشه هروقت که حالم خوب نیست یه تلنگری بشه برای بهتر شدنم!
خدا همه مادربزرگ و پدربزرگایِ عزیزُ حفظ کنه و اونایی که از دنیا رفتنو روحشونُ شاد
که حقیقتاً صفای زندگیِ هر آدمیَن...🍃
💕
- ۴۸۱
- ۰۱ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط