عشق به توان۷
عشق به توان۷
دختره:اینجا چه خبرههههههه
او شت به فاخ رفتممم
جین:ببین برات توضیح میدم عشقم...
.هع......آقای جین نه نه ببخشید آقای کیم سوکجین تا دودقیقه پیش خوب زبون داشتی الان چی شد هااااا(باداد)
جین:ات دودقیقه گوش کن من ن.....
.:خفه شوووووو من از این خونه میرم دیگه تحمل ندارم هر روز درد و رنج بکشم.....
وااای ات داره اشتباه میکنه این دختره بی شعور منو تحدید کرده الان چه غلطی بکنممممم
ویو ات
رفتم لباسامو برداشتم و سریع ریختم توی ساک بچه ها سعی داشتن جلومو بگیرن ولی من کار خودمو میکردم
.ممنون که گذاشتین این چند وقت پیشتون بمونم.......اممم جیمین باهام میای کارت دارم
باجیمین رفتم توی حیاط
.جیمین من امروز میخواستم بهت بگم که خونه گرفتم ولی با این بحث دیگه یادم رفت الا تا یادم اومد خونه گرفتم گفتم برم اونجا این آدرسشه هر وقت دلت خواست میتونی بیای فقط به کسی چیزی نگو باشه
جیمین:(هنگ)...ااااا....اوکی میخوای برسونمت
.نه خودم میرم بای
جیمین:بای
پرش زمانی به۱ماه بعد
الان یک ماهه اومدم خونه خودم و کل تمرکزم و گذاشتم روی ماجرای قتل نازی.......
خیلی چیزا پیدا کردم اون روز که نازی مرد من فقط خون های زمین و در و دیوار رو تمیز کردم و اصلا زیر تخت و کمدو نگشتم داشتم اتاق نازی رو تمیز میکردم که یه وسیله دیدم مثل شوکر بود وقتی دکمشو فشاد دادم فهمیدم حدسم درست بود شوکر و بردم دادم ببینن اثر انگشت روش هست یا نه که بلهههه روش بود و اسم صاحب اثر انگشت........
هعععععع فکر کردید میزارمشششش زررررشک
.
دختره:اینجا چه خبرههههههه
او شت به فاخ رفتممم
جین:ببین برات توضیح میدم عشقم...
.هع......آقای جین نه نه ببخشید آقای کیم سوکجین تا دودقیقه پیش خوب زبون داشتی الان چی شد هااااا(باداد)
جین:ات دودقیقه گوش کن من ن.....
.:خفه شوووووو من از این خونه میرم دیگه تحمل ندارم هر روز درد و رنج بکشم.....
وااای ات داره اشتباه میکنه این دختره بی شعور منو تحدید کرده الان چه غلطی بکنممممم
ویو ات
رفتم لباسامو برداشتم و سریع ریختم توی ساک بچه ها سعی داشتن جلومو بگیرن ولی من کار خودمو میکردم
.ممنون که گذاشتین این چند وقت پیشتون بمونم.......اممم جیمین باهام میای کارت دارم
باجیمین رفتم توی حیاط
.جیمین من امروز میخواستم بهت بگم که خونه گرفتم ولی با این بحث دیگه یادم رفت الا تا یادم اومد خونه گرفتم گفتم برم اونجا این آدرسشه هر وقت دلت خواست میتونی بیای فقط به کسی چیزی نگو باشه
جیمین:(هنگ)...ااااا....اوکی میخوای برسونمت
.نه خودم میرم بای
جیمین:بای
پرش زمانی به۱ماه بعد
الان یک ماهه اومدم خونه خودم و کل تمرکزم و گذاشتم روی ماجرای قتل نازی.......
خیلی چیزا پیدا کردم اون روز که نازی مرد من فقط خون های زمین و در و دیوار رو تمیز کردم و اصلا زیر تخت و کمدو نگشتم داشتم اتاق نازی رو تمیز میکردم که یه وسیله دیدم مثل شوکر بود وقتی دکمشو فشاد دادم فهمیدم حدسم درست بود شوکر و بردم دادم ببینن اثر انگشت روش هست یا نه که بلهههه روش بود و اسم صاحب اثر انگشت........
هعععععع فکر کردید میزارمشششش زررررشک
.
۳.۸k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.