یک شاخه گل کوچک مریم طلب من

یک شاخه گل کوچک مریم طلب من

صـد تا طـلـب توسـت یـکـی هـم طـلـب
مـن

بـگـذار کـه ایـن بار بـدهکـار بـمانـی

قـلـبی که بـه دسـتـان تو
دادم طـلب من

خـوشــحالیم ایـن بود بدهکار تـو هـستم

ایـن بـار فقـط
غـصـه فقـط غـم طـلب من

زخـمیست از این درد که درمان نتوان کرد

انـدازه ی ایـن فاجـعـه مرهم طـلـب مـن

چـشـمان من انـگار که از
تو گـله دارند

دلــداری تــو شــادی عالــم طـلـب مـن

بـایـد طلـبم
صـاف شود با تو و با عشـق

یـک بوسـه و یـک سیـلی مـحکم طـلـب
مـن

امیر تفقدی / دلیجان
دیدگاه ها (۱)

من روزگار غربتم را دوست دارماین حس و حال و حالتم را دوست دار...

#دلنوشته دیدی دستاتو میسابی به یه جای زِبربعد از یه مدت پوست...

یک شهر را دیوانه با پیراهنت کردیلیلا چرا پیراهن زیبا تنت کرد...

نـه فـقـط از تـو اگــر دل بـکنـم می میرمسایـه ات نـیـز بـیـف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط