رُمـٰٱنِ عِشقِ قَلْبیٓ❤️پارت چهارم :
رُمـٰٱنِ عِشقِ قَلْبیٓ❤️پارت چهارم :
مامانم گفت که امشب دعوتیم
_آخ جوووون امشب میریم مهمونی ، حالا کجا؟
+خونه ی کیوان اینا
_اععععع منکه نمیام
+تو تا الان بال بال میزدی ک آخ جون میخایم بریم مهمونی الان میگی نمیام؟؟؟
_خوشم نمیاد ، حوصله ندارم
+حرف نزن باید بیای(کوروش)
_نمیام خو
+من دارم میگم باید بیای
_ خب حالا •_•
رفتم بالا تو اتاقم ،
ای خداااااا حالا لباس چی بپوشم😕😂
آهان ... مانتو صورتیه با شلوار مشکیه با شال طوسیه کفش اسپرت هام هم میپوشم🕶️
شب شد دیگ میخاستیم آماده شیم ک بریم
آماده شدم ، یه خط چشم خوشگل کشیدم ، رژ لب صورتی دخترونه رو هم زدم🎈
اوووو خیلی خوشگل شدم🕶️💚
مطمئناً همه رسماً عاشقم میشن😎
رفتم پائین
کوروش گفت:
+اووووه این خانوم خوشگله رووو🧡واسه کی خوشتیپ کردی کلک😉
_واسه خودم😌💜
+خب حالا ، کمند خانوم خواهشاً ادب رو رعایت کن خواهش میکنم تمنا میکنم😐🙏🏻
_بهم بی ادبی بشه نمیتونم رعایت کنم😌الآنم برو کنار برم سوار ماشین بشم😌💜
+بفرما
+مرصی🚶🏻♀️🕶️
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ، حدود ده دقیقه ای تو راه بودیم ک رسیدیم
کوروش رفت آیفون رو زد :
_به داداش گلم بفرمایید داخل
«کمند»
رفتیم تو خونه
اووووو این کیوانه؟؟
چقد خوشتیپ کرده🕶️ ینی واسه کی تیپ زده ، ولی منکه خوشم ازش نمیاد
ولی خداوکیلی خوشتیپ کرده 😐😂
«کیوان»
وایی خدااا🕶️
من واسه کمند خوشتیپ کردم پ کمند واسه کی خوشتیپ کرده؟😕💚
وااااااییییی خدا ولی خداوکیلی منم خوشتیپ کردمااااا
کمند الان رسماً عاشقم میشه😎ولی اون دختری ک من دیدم.....😕
منو کیوان باهم سلام علیک کردیم و رفتیم نشستیم ، لامصب کیوان خوشتیپ کرده بودا
ولی باز ازش خوشم نمیومد😒
کیوان و کوروش داشتن در مورد کارشون حرف میزدم ک یهو خواهر کیوان اومد
اعععع خواهرم داره
چه خووووب
+سلام سلام ، خوب هستین
_سلام عزیزم ، بفرمایید
خواهرش اومد نشست جفتم
+خوبی دیگ؟
_مرصی شما خوبی؟
+راحت باش عزیزم ,من ندا هستم و شما؟
_منم کمند هستم ، خوشبختم ندا خانوم💜
+همچنین عزیزم🧡 خوشتیپ شدی چقد🕶️
_نظر لطفته چشمات خوشتیپ میبینن💛
+داداشم چند روزه یه جوری شده ، بهش حق میدم ، یه دختر خوشتیپی مث تورو دیده☺️
_واقعا؟
+آره جدیدا خیلی تیپ میزنه😂ای کلک کنجکاو شدی😉
_نه این چه حرفیه ، بخاطر منکه نیس مطمئناً
+اگه باشه چی😉
_حالا دیگ •~•
کیوانم یه چشمش ب من بود یه چشمش به کوروش ،فهمیدم فک کنم خبراییه😐😂
ولی کیوانم پسره خوبیه ها ، ولی باز خوشم ازش نمیومد 😒😂
دیگ کم کم تصمیم گرفتیم که بریم خونه ...
اینم یه پارت طولانی خدمت شما عزیزان💜✨
#کامنت_بزارین_لطفا
#نظرتون_رو_بگید
باتشکر ^^💛
مامانم گفت که امشب دعوتیم
_آخ جوووون امشب میریم مهمونی ، حالا کجا؟
+خونه ی کیوان اینا
_اععععع منکه نمیام
+تو تا الان بال بال میزدی ک آخ جون میخایم بریم مهمونی الان میگی نمیام؟؟؟
_خوشم نمیاد ، حوصله ندارم
+حرف نزن باید بیای(کوروش)
_نمیام خو
+من دارم میگم باید بیای
_ خب حالا •_•
رفتم بالا تو اتاقم ،
ای خداااااا حالا لباس چی بپوشم😕😂
آهان ... مانتو صورتیه با شلوار مشکیه با شال طوسیه کفش اسپرت هام هم میپوشم🕶️
شب شد دیگ میخاستیم آماده شیم ک بریم
آماده شدم ، یه خط چشم خوشگل کشیدم ، رژ لب صورتی دخترونه رو هم زدم🎈
اوووو خیلی خوشگل شدم🕶️💚
مطمئناً همه رسماً عاشقم میشن😎
رفتم پائین
کوروش گفت:
+اووووه این خانوم خوشگله رووو🧡واسه کی خوشتیپ کردی کلک😉
_واسه خودم😌💜
+خب حالا ، کمند خانوم خواهشاً ادب رو رعایت کن خواهش میکنم تمنا میکنم😐🙏🏻
_بهم بی ادبی بشه نمیتونم رعایت کنم😌الآنم برو کنار برم سوار ماشین بشم😌💜
+بفرما
+مرصی🚶🏻♀️🕶️
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ، حدود ده دقیقه ای تو راه بودیم ک رسیدیم
کوروش رفت آیفون رو زد :
_به داداش گلم بفرمایید داخل
«کمند»
رفتیم تو خونه
اووووو این کیوانه؟؟
چقد خوشتیپ کرده🕶️ ینی واسه کی تیپ زده ، ولی منکه خوشم ازش نمیاد
ولی خداوکیلی خوشتیپ کرده 😐😂
«کیوان»
وایی خدااا🕶️
من واسه کمند خوشتیپ کردم پ کمند واسه کی خوشتیپ کرده؟😕💚
وااااااییییی خدا ولی خداوکیلی منم خوشتیپ کردمااااا
کمند الان رسماً عاشقم میشه😎ولی اون دختری ک من دیدم.....😕
منو کیوان باهم سلام علیک کردیم و رفتیم نشستیم ، لامصب کیوان خوشتیپ کرده بودا
ولی باز ازش خوشم نمیومد😒
کیوان و کوروش داشتن در مورد کارشون حرف میزدم ک یهو خواهر کیوان اومد
اعععع خواهرم داره
چه خووووب
+سلام سلام ، خوب هستین
_سلام عزیزم ، بفرمایید
خواهرش اومد نشست جفتم
+خوبی دیگ؟
_مرصی شما خوبی؟
+راحت باش عزیزم ,من ندا هستم و شما؟
_منم کمند هستم ، خوشبختم ندا خانوم💜
+همچنین عزیزم🧡 خوشتیپ شدی چقد🕶️
_نظر لطفته چشمات خوشتیپ میبینن💛
+داداشم چند روزه یه جوری شده ، بهش حق میدم ، یه دختر خوشتیپی مث تورو دیده☺️
_واقعا؟
+آره جدیدا خیلی تیپ میزنه😂ای کلک کنجکاو شدی😉
_نه این چه حرفیه ، بخاطر منکه نیس مطمئناً
+اگه باشه چی😉
_حالا دیگ •~•
کیوانم یه چشمش ب من بود یه چشمش به کوروش ،فهمیدم فک کنم خبراییه😐😂
ولی کیوانم پسره خوبیه ها ، ولی باز خوشم ازش نمیومد 😒😂
دیگ کم کم تصمیم گرفتیم که بریم خونه ...
اینم یه پارت طولانی خدمت شما عزیزان💜✨
#کامنت_بزارین_لطفا
#نظرتون_رو_بگید
باتشکر ^^💛
۸.۸k
۱۰ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.