از کودکی همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است

از کودکی همیشه فکر میکردم شبها کسی زیر تختم پنهان شده است. نزد پزشک اعصاب رفتم و مشکلم را گفتم: روانپزشک گفت: فقط یک سال هفته‌ای سه روز جلسه ای 50 دلار بده و بیا تا درمانت کنم. شش ماه بعد اون پزشک رو تو خیابان دیدم. پرسید، چرا نیومدی؟ گفتم، خُوب، جلسه‌ای پنجاه دلار، برای یک سال خیلی زیاد بود. یه نجّار منو مجانی معالجه کرد. و حالا خوشحالم که اون پول رو پس‌انداز کردم و یه ماشین نو خریدم.پزشک با تعجّب گفت، عجب! میتونم بپرسم اون نجّاره چطور تو را معالجه کرد؟ گفتم: به من گفت اگه پایه‌های تختخواب را ببُرم؛ دیگه هیچکس نمی‌تونه زیر تختت قایم بشه! برای هر تصمیم گیری و کاری شتاب نکنیم و به راه حل های مختلفی بیندیشیم.


@mylanterns
دیدگاه ها (۴)

مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی دل خوشی نداشتبا خدمتکارانش در ...

️مردی با دوچرخه به خط مرزی می‌رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود...

می گویند:حرف ها هم دست دارند;دست های بلندی که گاهی گلویی را ...

چطوره؟؟

ویو کوکیه سال از اون قضیه گذشت و ا.ت الان بارداره ولی دکتر ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط