توبه کردم که قلم دست نگیرم اما

توبه کردم که قلم دست نگیرم اما

هاتفی گفت که این #بیت شنیدن دارد

وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

چشمهایم کمی عاشق شده اند و صبوری را ز یاد برده انددر #آسمان ...

#صَبرماز پای درآمد،تـو مَرا دست بگیر...

تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را؟چون کودکی رسیدن سال جدید را...

#ریشه که داشته باشی،خم میشی؛ ولی نمیشکنی #موفقیت باید ریشه ت...

به انتظار کسی نشسته ام که می آید

میان نفسهایت مرا حبس کن! بی تو بودن را بلد نیستم..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط