~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~
پارت : ۴۴ (آخر)
_ا.ت ا.تتتت
+بله من اینجام
_آماده شو برمیگردیم
شوق خاصی رو از چشمام میدیدم
چ خوش خیال بود
+من منظورت اینک برمیگردیم کره؟ آره؟ (شک)
_مگ اینو نمیخواستی؟ مگ واسه همین ت این یک سال مغزمو نخوردی؟
تند تند سرشو به علامت اره تکون داد
_خیلی خب برو آماده شو دا یونگ رو هم آماده کن
+با...باشه
تند ب سمت پله ها رفت عجیب بود! این دختر چی داشت ک منو سمت خودش کشوند؟
[پرش زمانی به ۱۱ شب ، شب پرواز]
به اسرار ا.ت سوار هواپیمای جمعی شدیم
در طی سفر هام همیشه با هوا پیمای شخصی میرفتم
نگاهم ب دستای ا.ت افتاد نا خود آگاه لبخندی ب لب هام نشست ک باعث گیج شدن ا.ت شد
+ب چی میخندی؟
_تو!
+من!؟
_اره خودت
+چرا؟
_یادته یک سال قبلو وقتی که میخواستیم بی یایم گفتی نسبت ب هوا پیما فوبیا داری؟
+اره یادمه
_میخواستم بگم الان مث همون موقه خیلی کیوت شدی (نیمچه لبخند)
یهو صدای زنگ اضطراری هواپیما ب صدا در اومد
+تهیونگ(ترسیده)
_چیزی نیست نترس
#مسافرین محترم هواپیما ب ی مشکلی برخورده لطفا خونسردی خود را حفظ کنید!
این داستان ادامه دارد...!
پایان فصل اول
_ا.ت ا.تتتت
+بله من اینجام
_آماده شو برمیگردیم
شوق خاصی رو از چشمام میدیدم
چ خوش خیال بود
+من منظورت اینک برمیگردیم کره؟ آره؟ (شک)
_مگ اینو نمیخواستی؟ مگ واسه همین ت این یک سال مغزمو نخوردی؟
تند تند سرشو به علامت اره تکون داد
_خیلی خب برو آماده شو دا یونگ رو هم آماده کن
+با...باشه
تند ب سمت پله ها رفت عجیب بود! این دختر چی داشت ک منو سمت خودش کشوند؟
[پرش زمانی به ۱۱ شب ، شب پرواز]
به اسرار ا.ت سوار هواپیمای جمعی شدیم
در طی سفر هام همیشه با هوا پیمای شخصی میرفتم
نگاهم ب دستای ا.ت افتاد نا خود آگاه لبخندی ب لب هام نشست ک باعث گیج شدن ا.ت شد
+ب چی میخندی؟
_تو!
+من!؟
_اره خودت
+چرا؟
_یادته یک سال قبلو وقتی که میخواستیم بی یایم گفتی نسبت ب هوا پیما فوبیا داری؟
+اره یادمه
_میخواستم بگم الان مث همون موقه خیلی کیوت شدی (نیمچه لبخند)
یهو صدای زنگ اضطراری هواپیما ب صدا در اومد
+تهیونگ(ترسیده)
_چیزی نیست نترس
#مسافرین محترم هواپیما ب ی مشکلی برخورده لطفا خونسردی خود را حفظ کنید!
این داستان ادامه دارد...!
پایان فصل اول
۸.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.