ماهتیره

‌ماه_تیره🌑
Part74
سریع واکنش نشون داد و عقب کشید
به کتفشم نبود

اما درد من یهو بیشتر شد
نزدیکم شد و با چشمای مشکیش بهم زل زد

یه دفعه با اون یکی دستش چنگ زد به پیرهنم و جـ/٠٠رش داد

پوفی کشید و با لباسم دستشو بست
چشمام سیاهی رفت و دیگه ندیدم هیچیو...

#جونگکوک
از دیدن جسم بی جونش لذت میبردم
از زجر کشیدنش و گریه کردنش
زخمم عمیق نبود
یه خراش ساده دقیقا رو رگم
از شجاعتش خوشم میومد

از درد بیهوش شده بود حدود دوساعتی بود که دکتر معاینه اش میکرد


حالا دیگه نمیخواستم بمیره
برای اینکه بتونم زجر کشیدن گریه کردنش رو ببینم باید زنده میموند...


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻ماه_تیره🌑
Part: 75
چند ساعتی بود که فقط صدای ثانیه های ساعت رو میشنیدم
نمی تونستم خشمم رو کنترل کنم

روی میز کوبیدم
دکتر به خودش اومد
میدونست که اگه بهوش نیاد همین جا یه گلوله توی سرش خالی میکنم

گفته بود نتونسته عمیق رگشو بزنه
اما همین یه زره هم عوارضی زیادی براش داره
بلند شدم و تفنگ رو میزم رو برداشتم
مثل سگ میلرزید

دلم نمیخواد تیر حروم کنم
~اقا... اقا.. باید تا الان... تا الان باید بهوش میومد

اینو خودمم میدونم
پوفی کشیدم و رو کاناپه نشستم تفنگ رو به سمتش گرفتم

التماس میکرد که نزنم
~بخـ.. وا.. طر بچـ. ـه هام.... تـ. روخد.. ا

بعد صدای گلوگه در اوردم
بومم

با تکون خوردن تخت فهمیدم که به هوش اومده

دکتر لا/..شه شو عقب کشید و کنار رفت

به سمتش رفتم
چطوری
༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻

تو کامنتا هم هست
دیدگاه ها (۴)

ملودی_تلخ🍷Part: 67از خجالت دلم میخواست بمیرم خدایا چراا؟ این...

سلام بر دوستان گلم روز دختر رو واستون تبریک میگم امید وارم ب...

خوششون میاد میگن به اینده فکر نکنید مگه اون همه پول داشته با...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part:𝟭𝟲اصلا حواسم به زخمای عمیقی که...

p4همینطور دستم کشیده میشد به طرف ماشین.اون اقا یکم اخماش تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط